کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایه سنجاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
basic text
کتاب پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← بِهنامه
-
base scenario
فرانامۀ پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] فرانامهای که تصویری جامع از آنچه دربارۀ آینده بدیهی انگاشته میشود، به دست میدهد متـ . فرانامۀ مرجع reference scenario
-
interstock, interstem, intermediate stock, intermediate scion
میانپایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] بخشی از ترکیب پیوندی برای ایجاد سازگاری که بین پایه و پیوندک قرار داده میشود
-
basic wavelet, embedded wavelet, equivalent wavelet
موجک پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] موجک بازتابی از تکبازتابندۀ مثبت در حوزۀ زمان هنگامی که تابش عمودی باشد
-
عرش پایه
لغتنامه دهخدا
عرش پایه . [ ع َ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) عرش پایگاه . که مقامی بلند دارد : سبوح زنان عرش پایه از نور تو کرده عرش سایه .نظامی .
-
فرازین پایه
لغتنامه دهخدا
فرازین پایه . [ ف َ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) مرتبه ٔ اعلی ، به خلاف فرودین پایه ، چه فراز و فرود ضد یکدیگرند. رجوع به فراز شود. (از آنندراج ). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان .
-
هفت پایه
لغتنامه دهخدا
هفت پایه . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) هرچیز که دارای هفت پایه باشد : کمر هفت چشمه را دربست بر سر تخت هفت پایه نشست .نظامی .
-
هم پایه
لغتنامه دهخدا
هم پایه . [ هََ ی َ / ی ِ ](ص مرکب ) هم مرتبه و هم رتبه . (آنندراج ) : هم پایه ٔ آن سران نگردی الا به طریق نیک مردی .نظامی .
-
بی پایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] bipāye بیاصل؛ بیاساس.
-
گران پایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gerānpāye بلندمرتبه؛ عالیرتبه؛ عالیمقام: ◻︎ ازایشان هرآن کس که پرمایه بود / به گنج و به مردی گرانپایه بود (فردوسی: ۷/۱۳۳).
-
کم پایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kampāye دارای پایه و مقام پست.
-
آموزشی پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← هواپیمای آموزشی پایه
-
basic intelligence
اطلاعات پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] اطلاعاتی که مرجع طرحریزیها و مبنای پردازش اطلاعات بعدی است
-
basal body 1, flagellar motor
جسم پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] ساختاری درونیاختهای که قلاب را در پوش ثابت نگه میدارد
-
ground level
تراز پایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] ← حالت پایه