کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایمردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پایمردی
/pāymardi/
معنی
۱. یاری؛ کمک.
۲. میانجیگری؛ شفاعت: ◻︎ حقا که با عقوبت دوزخ برابر است / رفتن به پایمردی همسایه در بهشت (سعدی: ۱۱۰).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. حمیت، غیرت
۲. پایداری
۳. میانجیگری، وساطت
۴. پشتیبانی، حمایت
دیکشنری
assist, assistance, help, ministration, ministry, perseverance, persistence, relief, service, stewardship, succor, succour, support
-
جستوجوی دقیق
-
پایمردی
واژگان مترادف و متضاد
۱. حمیت، غیرت ۲. پایداری ۳. میانجیگری، وساطت ۴. پشتیبانی، حمایت
-
good offices
پایمردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] اقدام دیپلماتی دوستانۀ طرف ثالث برای فراهم آوردن زمینۀ تفاهم و حل اختلاف میان گروههای سیاسی یا کشورها
-
پایمردی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - میانجیگری . 2 - کمک ، دستیاری .
-
پایمردی
لغتنامه دهخدا
پایمردی . [ م َ ] (حامص مرکب ) شفاعت : بنده بیش از این نگوید که صورت بندد که بنده در باب باکالنجار و گرگانیان پایمردی میکند. (تاریخ بیهقی ). خواجه پایمردی کند و سوی خواجه ٔ بزرگ احمد عبدالصمد بنویسد و او را شفیع کند. (تاریخ بیهقی ).حقا که با عقوبت دو...
-
پایمردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pāymardi ۱. یاری؛ کمک.۲. میانجیگری؛ شفاعت: ◻︎ حقا که با عقوبت دوزخ برابر است / رفتن به پایمردی همسایه در بهشت (سعدی: ۱۱۰).
-
پایمردی
دیکشنری فارسی به عربی
ثبات
-
واژههای همآوا
-
پای مردی
واژهنامه آزاد
خواهشگری،میانجی گری،شفاعت
-
جستوجو در متن
-
استقامت
فرهنگ واژههای سره
پایداری، پایمردی، ایستادگ
-
میانجیگری
واژگان مترادف و متضاد
پایمردی، تعهد، توسط، شفاعت، وساطت، میانگیری، میانهگیری
-
مقاومت کردن
واژگان مترادف و متضاد
ایستادگی کردن، پایداری کردن، مدافعه کردن، استقامت ورزیدن، پایمردی کردن ≠ تسلیمشدن
-
fortitudes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جهت گیری ها، شکیبایی، بردباری، پایمردی، شهامت اخلاقی، ثبات
-
intercession
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شفاعت، پادرمیانی، وساطت، میانجی گری، پایمردی
-
ثبات
دیکشنری عربی به فارسی
پايمردي , شهامت اخلا قي , شکيبايي , بردباري , ثبات