کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایشنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پایشنه
/pāyešne/
معنی
= پاشنه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پایشنه
لغتنامه دهخدا
پایشنه . [ ی ِ ن َ/ ن ِ ] (اِ) پاشنه : و ساق مر دلو را و دوپای و پایشنه حوت را. (التفهیم ). سر او حمل و پایشنه ٔ پای سوی او آورده . (التفهیم ). [ زحل دلالت کند بر ] کوتاه انگشت پیچیده ساق بزرگ پایشنه . (التفهیم ).
-
پایشنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāyešne = پاشنه
-
جستوجو در متن
-
پیچیده
لغتنامه دهخدا
پیچیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) درنوشته .لوله کرده . درنوردیده . نوشته . هر چیز که پیچیده باشد. (برهان ). || ملفوف . ملتوی . ملتوی به . لوی . رجوع به لوی شود. لفیف . (دهار). مطوی : بلیف خرما پیچیده خواهمت همه تن . منجیک .آنم که ضعیف و خسته تن می آیم جان...