کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایبند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پایبند
مترادف و متضاد
۱. اسیر، پایبست، گرفتار، مقید
۲. اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی
۳. دلباخته، هواخواه
۴. خلخال
۵. بخو، زنجیر، کند
۶. بند، دوال ≠ مجرد
دیکشنری
bound, dependent, respecter, under
-
جستوجوی دقیق
-
پایبند
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسیر، پایبست، گرفتار، مقید ۲. اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی ۳. دلباخته، هواخواه ۴. خلخال ۵. بخو، زنجیر، کند ۶. بند، دوال ≠ مجرد
-
واژههای مشابه
-
پایبند ماند به
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَبَطَ بِـ
-
واژههای همآوا
-
پای بند
لغتنامه دهخدا
پای بند.[ ب َ ] (اِ مرکب ) خلخال ، مقابل دستبند : وگام چنان بزنند که زینت پوشیده ٔ ایشان ظاهر نشود ازخلخال و پای بند و مانند این . (تفسیر ابوالفتوح ). || دوالی که بپای باز بندند. قید. دام . (رشیدی ). پایدام . بند پا. زنجیر یا دوال که بپای اسب بندند....
-
پای بند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی، مجاز] pāyband = پابند
-
پای بند
واژهنامه آزاد
پای بند به عهد:کسی که برسر قولش می ماند، به عهدش وفا می کند، وعده اش را فراموش نمی کند.
-
جستوجو در متن
-
متعهد
فرهنگ واژههای سره
پایبند
-
ملتزم
فرهنگ واژههای سره
پایبند
-
مقید
فرهنگ واژههای سره
پایبند، پابسته
-
بی همه چی،بی همه چیز
لهجه و گویش تهرانی
بد ترین فرد،کسی که به هیچ اصلی پایبند نیست
-
کنده
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنه، چوب، دار، ساقه ۲. پایبند، کند
-
پاگیر
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایبند، مقید ۲. مانع ۳. مزاحم
-
مقید کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایبند کردن، وابسته کردن ۲. متعهد کردن ۳. گرفتار کردن، دربند کردن