کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پایبست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پایبست
مترادف و متضاد
۱. اسیر، پایبسته، پایبند، گرفتار، مقید
۲. اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی
۳. دلباخته، هواخواه ≠ حر، مجرد
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پایبست
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسیر، پایبسته، پایبند، گرفتار، مقید ۲. اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی ۳. دلباخته، هواخواه ≠ حر، مجرد
-
واژههای همآوا
-
پای بست
لغتنامه دهخدا
پای بست . [ ب َ ] (ن مف مرکب ) گرفتار. پای بسته . مقید. اسیر محبت . (برهان ) : بعد از اعلام احوال آن جماعت که پای بست دام فعل خویش گشته بودند. (جهانگشای جوینی ).گشاده ره پیل تا در شکست از ایشان نگردد سپه پای بست . اسدی .هر که او پای بست روی تو شدپشت ...
-
پای بست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی، مجاز] pāybast = پابست: ◻︎ اول اندیشه وآنگهی گفتار / پایبست آمدهست و پس دیوار (سعدی: ۵۶)، ◻︎ خواجه در بند نقش ایوان است / خانه از پایبست ویران است (سعدی: ۱۵۰).
-
جستوجو در متن
-
پابست
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایبست، پایبند، گرفتار، مقید ۲. دلباخته، عاشق، مفتون، هواخواه ۳. بنیان، شالوده
-
مقید ساختن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پایبند کردن، پایبست کردن ۲. اسیر کردن، دربند کردن، گرفتار کردن، گرفتار ساختن ۳. مجبور کردن، ملزم ساختن ۴. وابسته کردن ۵. مشروط کردن ≠ مقید شدن، مقید گشتن
-
مقید
واژگان مترادف و متضاد
۱. بسته، مشروط، منوط، وابسته ۲. پایبست، پایبند ۳. دامنگیر، دچار ۴. اسیر، حبس، دربند، گرفتار ۵. علاقهمند ۶. مطلق ≠ رها ۷. معتقد ۸. متعهد
-
پایبند
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسیر، پایبست، گرفتار، مقید ۲. اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی ۳. دلباخته، هواخواه ۴. خلخال ۵. بخو، زنجیر، کند ۶. بند، دوال ≠ مجرد
-
اندیشه
لغتنامه دهخدا
اندیشه . [ اَ ش َ / ش ِ ] (اِمص ) فکر. (انجمن آرا) (آنندراج ) (دهار) (منتهی الارب ) (نصاب ). فکر و تدبیر و تأمل و تصور و گمان و خیال . (ناظم الاطباء). فکرة. فکری . رویة. هویس . (از منتهی الارب ). وهم . هم . (مهذب الاسماء). خیال . (انجمن آرا) (آنندرا...