کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاک کردن پنبه یا پشم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لوح پاک
لغتنامه دهخدا
لوح پاک .[ ل َ / لُو ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از تخته ٔ ساده و بی نقش . (آنندراج ). لوح ساده : عالمی از راست گوئی دشمن ما گشته اندما چه میکردیم چون آئینه لوح پاک را. صائب .و رجوع به لَوح شود.
-
اصل پاک
لغتنامه دهخدا
اصل پاک . [ اَ ] (ص مرکب ) اصیل . بااصل . نجیب . باگهر : با مردم اصل پاک و عاقل آمیزوز نااهلان هزار فرسنگ گریز. خیام .و رجوع به اصل شود.
-
اصلداران پاک
لغتنامه دهخدا
اصلداران پاک . [ اَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مردمان پارسا و مقدس . و پیغمبران . (ناظم الاطباء). انبیاء(ع ) و ملائکه و اولیاء (رض ). (از مؤید الفضلا). کنایه از انبیاء و اولیاء و ملایک . (آنندراج ). کنایه از انبیاء و اولیاء و ملائکه . (هفت قلزم )....
-
پاک خواندن
لغتنامه دهخدا
پاک خواندن . [ خوا/ خا دَ ] (مص مرکب ) تقدیس .
-
پاک شده
لغتنامه دهخدا
پاک شده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سترده . زدوده . ممحو. ممحوه . ممحی . ممحیه . محو شده . زایل شده . مطموس . مطموسه . منسوخ . محکوک . ممحوق . ممحوقه . || بری . عاری . || پاک . زکّی . منقّح . مطهّر.
-
پاک شمردن
لغتنامه دهخدا
پاک شمردن . [ ش ِ م ُ دَ ] (مص مرکب ) اِستنظاف .
-
پاک گردیدن
لغتنامه دهخدا
پاک گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) طاهر شدن . || برسیدن . بسررسیدن مدت و اَجَل : چو میروک را پاک گردد هزاربرآرد پر از گردش روزگار.عنصری .
-
پاک گشتن
لغتنامه دهخدا
پاک گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به پاک گردیدن شود.
-
پاک ورنز
لغتنامه دهخدا
پاک ورنز. [ وِ رُ ن ِ] (اِخ ) نامی که به قتل عام فرانسویان داده اند در وِرُن بسال 1797م . (1211 هَ . ق .) یک روز بعد از عید پاک ، بتحریک سنای ونیز.
-
پاک اصل
لغتنامه دهخدا
پاک اصل . [ اَ ] (ص مرکب ) پاک نژاد. پاک گوهر. که گوهری پاک دارد : ای نیکنام ای نیکخوی ای نیکدل ای نیکروی ای پاک اصل ای پاک رای ای پاک طبع ای پاکدین .فرخی (دیوان چ دبیر سیافی ص 259).
-
پاک اعتقاد
لغتنامه دهخدا
پاک اعتقاد. [ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) که اعتقادی درست دارد. که عقیدتی راست دارد.
-
پاک اندیش
لغتنامه دهخدا
پاک اندیش . [ اَ ] (نف مرکب ) آنکه اندیشه ٔ پاک دارد. که سوء نیّت ندارد.
-
پاک اندیشه
لغتنامه دهخدا
پاک اندیشه . [ اَ ش َ / ش ِ ](ص مرکب ) که اندیشه ٔ پاک دارد. که نیّت بد ندارد.
-
پاک بوم
لغتنامه دهخدا
پاک بوم . (اِ مرکب ) کشور پاک . خطه ٔ پاک . || (ص مرکب ) پاک نهاد : گزین کرد از آن فیلسوفان روم سخنگوی و بادانش و پاک بوم .فردوسی .
-
پاک بین
لغتنامه دهخدا
پاک بین . (نف مرکب ) آنکه نظری پاک دارد. آنکه عمل کسان را حمل به صحّت کند : کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست صفای همت پاکان و پاک بینان بین .حافظ.