کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاک کردن
مترادف و متضاد
پالایش، پالودن، تطهیر، تمیز کردن، تنظیف، روفتن، زدودن، ستردن ≠ آلودن، کثیف کردن
دیکشنری
blot, clean, cleanse, erase, expunge, pick, purify, rub, sop, sweep, wash
-
جستوجوی دقیق
-
پاک کردن
واژگان مترادف و متضاد
پالایش، پالودن، تطهیر، تمیز کردن، تنظیف، روفتن، زدودن، ستردن ≠ آلودن، کثیف کردن
-
پاک کردن
لغتنامه دهخدا
پاک کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محو کردن . ستردن . زدودن . ستردن فضول . طمس . با دست یا با زبان یارکو یا آلتی چیزی را از چیزی بردن چنانکه مرکب را از کاغذ و کلمه ای را از نامه و مانند آن : ای طرفه ٔ خوبان من ای شهره ٔ ری لب را بسردزک بکن پاک از می . ...
-
پاک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امح , بري , تدليک , حک , طهر , غسل , مسحة , نظيف , نق , هو , ورطة
-
واژههای مشابه
-
عشق پاک
لغتنامه دهخدا
عشق پاک . [ ع ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ) عشقی که آلوده به خواهشهای جسمانی نباشد. عشق افلاطونی . (یادداشت مرحوم دهخدا). پاکبازی . رجوع به عشق و عشق افلاطونی و پاکبازی شود.
-
پاکسیما
فرهنگ نامها
(تلفظ: pāk simā) (فارسی ـ عربی) دارای چهره ی پاک و نورانی.
-
پاکشید
فرهنگ نامها
(تلفظ: pāk šid) خورشید درخشان که در پس ابر نهان باشد.
-
پاکفروغ
فرهنگ نامها
(تلفظ: pāk foruq) درخشش پاک و بی غبار .
-
clean sheet
گلپاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در فوتبال، تیم یا دروازهبانی که در یک بازی گلی دریافت نکرده باشد
-
justice tourism
گردشگری پاک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] رویکردی مبتنی بر عدالت و اخلاق در گردشگری که هدف از آن رعایت معیارهای گردشگری پایدار ازلحاظ اجتماعی و زیستمحیطی است
-
نعیم پاک
لغتنامه دهخدا
نعیم پاک . [ ن َ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اعمال شایسته است که طاعت و عبادت باشد. (برهان قاطع). || نعمت و روزی حلال و طیب و طاهر. رجوع به نعیم شود.
-
اصل پاک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] 'aslpāk اصیل؛ نجیب.
-
پاک باخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) ( اِ.) 1 - کسی که همة پول خود را باخته است . 2 - کسی که همه چیز خود را از دست داده است .
-
پاک دامن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص مر.) برخوردار از پاکدامنی ، نداشتن وضع یا کیفیت رفتارهای زشت و ننگین .
-
پاک سرشت
فرهنگ فارسی معین
(س ِ رِ) (ص مر.)پاک نهاد، پاک - طینت .