کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاکوتاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاکوتاه
/pākutāh/
معنی
انسان یا حیوان که پاهایش کوتاه باشد؛ پاچهکوتاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاکوتاه
لغتنامه دهخدا
پاکوتاه . (ص مرکب ) (در حیوانات ) آنها که پای کوتاه دارند چون گوسفند و گاو و جز آنها مقابل پابلند.
-
پاکوتاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pākutāh انسان یا حیوان که پاهایش کوتاه باشد؛ پاچهکوتاه.
-
واژههای مشابه
-
dwarf bunt
سیاهک پنهان پاکوتاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] سیاهک ناشی از تیلِتیا کونتراورسا (Tilletia contraversa) در گندم و جو و سایر غلات که از نشانههای بارز آن از بین رفتن محتویات دانه و کوتولگی و افزایش تعداد پنجههای گیاه است
-
واژههای همآوا
-
پا کوتاه
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - حیواناتی که پای کوتاه دارند. 2 - ویژگی بعضی از گیاهان که کوتاه بودن بوته های آن را در مقایسه با بوته های دیگر نشان می دهد.
-
پا کوتاه
لهجه و گویش تهرانی
کوتوله
-
جستوجو در متن
-
اکمش
فرهنگ واژههای سره
پاکوتاه، نیم هکور
-
cocker spaniel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسپانیل کوکر، نوعی سگ پاکوتاه
-
beagles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیگلز، جاسوس، کاراگاه، تازی شکاری پاکوتاه
-
beagle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیگل، جاسوس، کاراگاه، تازی شکاری پاکوتاه
-
بید علفی
لغتنامه دهخدا
بید علفی . [ دِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید پاکوتاه . صفصاف صغیر. (واژه نامه ٔ گیاهی ص 162).
-
لادن
لغتنامه دهخدا
لادن . [ دَ ] (اِ) در معنی امروزی لادن نام قسمی گل است از خانواده ٔ تروپئولاسه . دارای ساقه ٔ نازک و خزنده و برگهای گرد و گلهای کم پر یا پرپَر زرد؛ نارنجی یا قرمز ودورنگ . رقمهایش عبارتند از لادن پاکوتاه که در ایران بسیار است و لادن پرپر و لادن گل در...
-
درازپا
لغتنامه دهخدا
درازپا. [ دِ ] (ص مرکب ) درازپای .آنکه پای دراز دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). که پای طویل دارد. مقابل کوتاه پا: اَسَطّ، خَجَوجاء، خَجَوجی ̍ و شَحْوَل ؛ مرد درازپای . شَجَوجی ̍؛ مرد بسیار درازپای کوتاه پشت . (منتهی الارب ). شَرجَب ؛ درازپای بزرگ استخوا...