کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاکزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاکزاد
مترادف و متضاد
اصیل، پاکگوهر، پاکگهر، پاکنژاد، پاکنسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده ≠ بدگهر
دیکشنری
gentle
-
جستوجوی دقیق
-
پاکزاد
واژگان مترادف و متضاد
اصیل، پاکگوهر، پاکگهر، پاکنژاد، پاکنسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده ≠ بدگهر
-
پاکزاد
لغتنامه دهخدا
پاکزاد. (ن مف مرکب ) حلال زاده . از نسل پاک . از نژاد پاک . پاک گهر. پاک گوهر. پاک نژاد. مقابل ناپاک زاد، سَند، بدنژاد : من از تخمه ٔ ایرج پاکزادوی از تخمه ٔ تور جادونژاد. دقیقی .بزاری و سستی زبان برگشادچنین گفت کای خواهر پاکزاد. فردوسی .من اینک پس ن...
-
واژههای همآوا
-
پاک زاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی، مجاز] pākzād کسی که دارای اصلونسب صحیح است؛ پاکزاده؛ پاکنژاد؛ حلالزاده؛ نجیب؛ اصیل.
-
جستوجو در متن
-
نجیب
فرهنگ واژههای سره
آزاده، بزرگوار، پاکزاد، نیک نهاد، پاک نهاد، نیک نهاد
-
نجیب
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصیل، پاکزاد، پدردار، شرافتمند، شریف، نژاده، والاتبار، والاگهر ۲. باعفاف، پاکدامن، عفیف ≠ نانجیب
-
دیرخواب
لغتنامه دهخدا
دیرخواب . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) که دیر بخوابد. که شب زنده دار باشد : دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین خوش عنان وکش خرام و پاکزاد و نیکخوی .منوچهری .
-
رشدة
لغتنامه دهخدا
رشدة. [ رَ دَ ] (ع ص ) رِشْدَة. حلال زاده . خلاف زنیه . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ).- ولد رشده ؛پاکزاد. مقابل ولد غیه . مقابل ولد زنیه . (از یادداشت مؤلف ).
-
پاک گهر
لغتنامه دهخدا
پاک گهر. [ گ ُ هََ ] (ص مرکب ) پاک نژاد. اصیل . مَحض . مَحضه . پاکزاد. پاکزاده . حلال زاده : شاد باش ای ملک پاکدل پاک گهرکام ران ای ملک نیکخوی نیک خصال .فرخی .
-
تیزسیر
لغتنامه دهخدا
تیزسیر. [ س َ ] (ص مرکب ) تندرفتار. تیزرو. تیزگام : دیرخواب و زودخیز و تیزسیر و دوربین خوش عنان و کش خرام و پاکزاد و نیکخوی . منوچهری .رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
صحیح النسب
لغتنامه دهخدا
صحیح النسب . [ ص َ حُن ْ ن َ س َ ] (ع ص مرکب ) (سید...) پاکزاد. پاک گهر. آنکه سلسله نسب او تا هاشم بن عبدمناف محفوظ و معلوم باشد : یکی از سادات صحیح النسب که بحضرت خواجه ، قدس اﷲ روحه محبت و عقیده ٔ راسخ داشت ... (انیس الطالبین بخاری ، نسخه ٔ خطی مؤ...
-
قطره
لغتنامه دهخدا
قطره . [ ق َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) یکی قطر. (منتهی الارب ). واحدة القطر،ای النقطة. (اقرب الموارد). پاره ٔ آب که از جائی چکد، و گره از تشبیهات آن است . (آنندراج ) : هر نفسی بر دل آن پاکزادچون گره قطره نبودش گشاد.طاهر وحید (از آنندراج ).
-
پاک نژاد
لغتنامه دهخدا
پاک نژاد. [ ن ِ ] (ص مرکب ) پاک گوهر. پاک گهر. اصیل . پاکزاد. نجیب . ممحوض النسب . خالص نسب : پادشاهی گذشت پاک نژادپادشاهی نشست فرخ زادگر برفت آن ملک بما بگذاشت پادشاهی کریم و پاک نژاد. فرخی .پاکیزه دین و پاک نژاد و بزرگ عفونیکودل و ستوده خصال و نکوش...
-
بدنژاد
لغتنامه دهخدا
بدنژاد. [ ب َ ن ِ ] (ص مرکب ) بداصل و فرومایه . (آنندراج ). بداجداد. (ناظم الاطباء). هجین . قهمد. (منتهی الارب ). نانجیب . ناپاکزاد. (یادداشت مؤلف ) : شود رنج این تخمه ٔ ما ببادبگفتار تو کهتر بدنژاد. فردوسی .گذشتی ازو گر بدی پاکزادبدی در میانش اربدی...