کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاکباز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاکباز
معنی
(ص مر.) 1 - وارسته ، زاهد. 2 - عاشقِ صادق و پاک نظر.
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. پاکباخته، لیلاج
۲. پاکچشم، پاکنظر، نظرپاک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاکباز
فرهنگ نامها
(تلفظ: pāk bāz) ویژگی آن که حاضر است در راه هدف همه چیز خود را از دست بدهد ؛ (به مجاز) فداکار و از خودگذشته.
-
پاکباز
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاکباخته، لیلاج ۲. پاکچشم، پاکنظر، نظرپاک
-
پاکباز
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - وارسته ، زاهد. 2 - عاشقِ صادق و پاک نظر.
-
پاکباز
لغتنامه دهخدا
پاکباز. (نف مرکب ) مقامری که هرچه دارد بازد. آنکه هرچه دارد بازد : ور همی چون عشق خواهی عقل خود را پاکبازنصفئی پرکن بدان پیر دوالک باز ده . سنائی . || آنکه در بازی دَغل نکند.مراقب حریف : نقش فلک چو می نگری پاکباز شوزیرا که مهره دزد حریفی است بس دغا. ...
-
واژههای مشابه
-
رند و پاکباز
فرهنگ گنجواژه
صوفی.
-
واژههای همآوا
-
پاک باز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] pākbāz ۱. پاکباخته.۲. کسی که در قمار تمام دارایی خود را ببازد.۳. [مجاز] کسی که با نظر پاک به معشوق خود مینگرد؛ عاشق صادق.۴. شخص وارسته، زاهد، و تارک دنیا: ◻︎ تمنی کند عارف پاکباز / به دریوزه از خویشتن ترک آز (سعدی۱: ۵۶).
-
پاک باز
لهجه و گویش تهرانی
مخلص
-
جستوجو در متن
-
لیلاج
واژگان مترادف و متضاد
پاکباخته، پاکباز
-
پاکباخته
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاکباز ۲. لیلاج ۳. پاکنظر، نظرپاک
-
عاشق
فرهنگ واژههای سره
د لباخته، دل داده، شیفته، دلشده، پاکباز، بیدل
-
جان بیرون شدن
لغتنامه دهخدا
جان بیرون شدن .[ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) جان دررفتن . مردن : چه سود آب فرات آنگه که جان تشنه بیرون شدچو مجنون پاکباز افتاد لیلی درمیان آمد.سعدی .
-
راست باز
لغتنامه دهخدا
راست باز. (نف مرکب ) که راست بازد. که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند. که جر نزند. که در قمار دغلی نکند. پاکباز. که دغا و دغل نکند در قمار. مقابل دغل باز: هو تقی الظرف ؛ یعنی امین راست باز است ، نه خائن و دغل باز. (منتهی الارب ).راست . (یادداشت مؤ...