کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
tympanum1, tympan
سینۀ چَفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] سطح محاط بین چَفته و خط پاکار
-
پاکاری
لغتنامه دهخدا
پاکاری . (حامص مرکب ) عمل پاکار.
-
پادو
واژگان مترادف و متضاد
پاکار، پیشخدمت، شاگرد، نوچه، نوکر ≠ کارفرما
-
haunch2, hance2, flank2
شانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] قسمتی از قوس یا چَفته که در میان تاج و پاکار قرار دارد
-
گزیر
لغتنامه دهخدا
گزیر. [ گ َ / گ ِ ] (اِ) پاکار و پیش کار. (برهان ) (آنندراج ).
-
کریر
لغتنامه دهخدا
کریر. [ ک ُ ] (اِ) پیشکار و پاکار باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
haunch1, hance1, hench1, flank1
لنگه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] یک نیمه از دو نیمۀ متقارن قوس یا چَفته که در میان رأس (apex) و پاکار قرار دارد
-
rise, pitch1
افراز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] فاصلۀ عمودی خط پاکار تا بالاترین نقطۀ کمان زیرین قوس یا چَفته
-
two-hinged arch
چَفتۀ دومفصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتهای که اتصال آن به پاکار در دو سرِ چَفته از نوع اتصال مفصلی (hinged joint) است
-
گزیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ معر. ] (اِ.) 1 - پاکار، پیشکار. 2 - داروغه ، عسس .
-
گزیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سُریانی] [قدیمی] ga(e)zir ۱. پاکار؛ پیشکار.۲. داروغه؛ عسس: ◻︎ گزیری به چاهی درافتاده بود / که از هول او شیر نر ماده بود (سعدی۱: ۶۲).
-
three-hinged arch, three-pinned arch
چَفتۀ سهمفصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] چَفتهای که اتصالهای آن در تاج و پاکار در دو سرِ چَفته از نوع اتصال مفصلی (hinged joint) است
-
پیشکار
واژگان مترادف و متضاد
پاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایممقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل
-
یؤرور
لغتنامه دهخدا
یؤرور. [ ی ُءْ ] (معرب ، اِ) تصحیفی است از ترتور که لغتی معرب از لاتین است به معنی پادو و پاکار و نیز نام مرغی است . (از نشوءاللغة صص 135-136).
-
پیشه داشتن
لغتنامه دهخدا
پیشه داشتن . [ ش َ / ش ِ دا ت َ ] (مص مرکب ) ملازم شغل پاکار یا حرفتی بودن : اژدهائی پیشه دارد روز و شب با عاقلان باز با جهال پیشه اش گربگی و راسوی .ناصرخسرو.