کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاژنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاژنگ
/pāžang/
معنی
۱. دریچه.
۲. کفش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاژنگ
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) (اِمر.) نک پاچنگ .
-
پاژنگ
لغتنامه دهخدا
پاژنگ . [ ژَ ] (اِ مرکب ) بمعنی پاچنگ است که کفش و پاافزار باشد. (برهان ). پازنگ . پوزار. پای افزار.
-
پاژنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پازنگ، پاچنگ› [قدیمی] pāžang ۱. دریچه.۲. کفش.
-
جستوجو در متن
-
پاهنگ
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِمر.) = پاسنگ . پاشنگ . پاچنگ . پازنگ . پاژنگ . پاجنگ : پای افزار، کفش .
-
پاچنگ
لغتنامه دهخدا
پاچنگ . [ چ َ] (اِ مرکب ) دریچه ٔ خرد. پاجنگ . پاژنگ : مال فرازآری و بکار نداری تا ببرند از در و دریچه و پاچنگ . ابوعاصم .|| پای افزار. کفش . پوزار. پاهنگ .
-
پوزار
لغتنامه دهخدا
پوزار. [ پ ُ ] (اِ مرکب ) شکسته ٔ پاافزار (از پا و افزار) کفش . پاپوش . چموش . پاچنگ . پازنگ . پاژنگ . پاچیله . پاهنگه . پای افزار. پایزار. و بالاخص کفش درشت و خشن و گنده و بددوخت روستائیان . اربی . پابزار. چارغ .- امثال :از پردویدن پوزار پاره می شو...