کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاچَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاچَه
لهجه و گویش بختیاری
pâ-ča پاچه.
-
واژههای مشابه
-
پاچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) 1 - ساق پا. 2 - از زانو تا سر سم پای گوسفند و گاو. 3 - خوراکی که از دست و پای گوسفند درست کنند. 4 - یکی از دو لنگة شلوار. 5 - لبة پایینی شلوار. ؛ ~ کسی را گرفتن بی جهت کسی را آزار دادن .
-
پاچه
لغتنامه دهخدا
پاچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) (از: پا، رِجل + چه ، ادات تصغیر) پای از زانو تا بسرپنجه . کُراع . پایچه . (مهذب الاسماء). || پای خرد : زهر دارد در درون در پاچه مار گرچه دارد از برون نقش و نگار. شیخ بهائی (نان و حلوا چ سنگی ص 17) || قسمت سفلای پای گوسف...
-
پاچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ پا] ‹پایچه، پاژه› pāče ۱. (زیستشناسی) پای انسان یا گوسفند از زانو تا کف پا.۲. پای پختهشدۀ گوسفند، بز، یا گاو که لزج و مولد خون است و برای اشخاص کمبنیه، لاغر، و مبتلایان به امراض ریه نافع است.۳. قسمت پایین شلوار.
-
پاچه
دیکشنری فارسی به عربی
ساق , قدم
-
پاچه بُز،پاچه بُزی ،ابرو ()
لهجه و گویش تهرانی
کلفت و کوتاه،سیاه و ضخیم
-
کله پاچه
لغتنامه دهخدا
کله پاچه . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کله پاچه از هر حیوانی . (ناظم الاطباء). مجموع سر و پاچه های حیوان (مانند گوسفند). (فرهنگ فارسی معین ).- کله پاچه شدن ؛ مضطرب و سراسیمه شدن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کله پا...
-
کوتاه پاچه
لغتنامه دهخدا
کوتاه پاچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) به معنی کوتاه پای است که جانور شبیه گوزن است . (برهان ). نام جانور صحرایی که به قامت گوسفند یاکلان تر از آن باشد مانند گوزن . (آنندراج ). و رجوع به کوتاه پا و کوته پا و کوته پاچه شود. || (ص مرکب ) شخصی را گویند ک...
-
کوته پاچه
لغتنامه دهخدا
کوته پاچه . [ ت َه ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) مخفف کوتاه پاچه است که جانور شبیه به گوزن است . (برهان ). || (ص مرکب ) مرادف کوتاه بال و به معنی کوتاه قد، او را چل مردنیز خوانند. (آنندراج ؛ ذیل کوتاه پاچه ) : ز کوته پاچه محبوبی نیایدصنوبر دلفریب از سرفرا...
-
هم پاچه
لغتنامه دهخدا
هم پاچه . [ هََ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) باجناغ . هم ریش . دومرد که زنهایشان خواهر باشند. رجوع به هم ریش شود.
-
کله پاچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کله و پاچه› kallepāče ۱. مجموع سر و پاچههای یک گوسفند.۲. خوراکی آبدار که با کله و پاچۀ گوسفند تهیه میشود.
-
پاچه ورمالیده
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ دِ) (ص مر.) (عا.) 1 - حقه باز. 2 - بی شرم .
-
پاچه خیزک
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (اِمر.) 1 - نوعی بازی با آتش . 2 - نوعی فشفه که به دور خود می چرخد، پاچه گزک ، پاچه خزک .
-
پاچه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) کنایه از: آدم مردم آزار و مزاحم .