کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاپیروس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاپیروس
/papirus/
معنی
۱. (زیستشناسی)گیاهی از خانوادۀ جگن با ساقۀ بیبرگ که در مصر باستان، از ریشهاش به عنوان سوخت، مغزش به عنوان خوراک، و ساقهاش برای تهیۀ طناب و پارچه استفاده میکردند.
۲. ورقههای شبیه مقوا که از این درخت تهیه و بهجای کاغذ تا قرن هشتم میلادی برای نوشتن استفاده میشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاپیروس
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = پاپروس : گیاهی که در سواحل نیل می روید و در قدیم از آن ورق های کاغذ مانند می ساختند.
-
پاپیروس
لغتنامه دهخدا
پاپیروس . (لاتینی ، اِ) بَردی . پیزُر. لُخ . اَباء. حفا. تک . جگَن . چغ (در مازندران ). پاپورس (یونانی ). ورق پوست گیاه پاپیروس که در قدیم چون کاغذ بکار بود. || کتاب خطی بر ورق پوست این گیاه نوشته .
-
پاپیروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: papyrus] papirus ۱. (زیستشناسی)گیاهی از خانوادۀ جگن با ساقۀ بیبرگ که در مصر باستان، از ریشهاش به عنوان سوخت، مغزش به عنوان خوراک، و ساقهاش برای تهیۀ طناب و پارچه استفاده میکردند.۲. ورقههای شبیه مقوا که از این درخت تهیه و بهجای ...
-
جستوجو در متن
-
بردی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بردّی] (زیستشناسی) bardi[y] = پاپیروس
-
کلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kalak = پاپیروس
-
papyritious
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاپیروس
-
فافیروس
لغتنامه دهخدا
فافیروس . (معرب ، اِ) معرب پاپیروس است . رجوع به فافیر و پاپیروس شود.
-
فافردوس
لغتنامه دهخدا
فافردوس . [ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی بردی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). پاپیروس . رجوع به فافیر و پاپیروس شود.
-
فافیورس
لغتنامه دهخدا
فافیورس . [ ] (معرب ، اِ)بردی . (فهرست مخزن الادویه ). صورت غلطی از فافیروس معرّب پاپیروس است . رجوع به پاپیروس و فافیروس شود.
-
بابیرس
لغتنامه دهخدا
بابیرس . [ ] (اِ) معرب پاپیروس . رجوع به پاپیروس و نشوء اللغة العربیه چ قاهره 1938 م . ص 80 شود.
-
فافیر
لغتنامه دهخدا
فافیر. (معرب ، اِ) بردی . پاپیروس . (یادداشت بخط مؤلف ). اسم بردی است . (فهرست مخزن الادویه ). به لغت مصر قسمی از بردی است که از او کاغذ سازند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). فافیرا.فافیورس . فافیروس . پاپیروس . رجوع به پاپیروس شود.
-
حفاء
فرهنگ فارسی معین
(حَ) (اِ.) 1 - پاپیروس . 2 - لوئی .
-
papyruses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاپوروس، پاپیروس، بردی، لوخ، درخت کاغذ
-
قرطاس
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاپیروس، کاغذ ۲. دستخط، مراسله، مکتوب، نامه