کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاپک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاپک
/pāpak/
معنی
= بابک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاپک
لغتنامه دهخدا
پاپک . [ پ َ ] (اِخ ) رجوع به بابک شود.
-
پاپک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pāpak] pāpak = بابک
-
جستوجو در متن
-
پاپکان
لغتنامه دهخدا
پاپکان . [ پ َ ] (ص نسبی ) منسوب به پاپک . پسر پاپک . رجوع به بابک شود.
-
بابک
لغتنامه دهخدا
بابک . [ ب َ ] (اِخ ) ابن ساسان الاصغر، نسبش به بهمن بن اسفندیار میرسد. رجوع به بابک (پاپک )و رجوع بحبیب السیر چاپ خیام ج 1 ص 221 و تاریخ سیستان ص 201 و ایران باستان چاپ 1317 ج 3 ص 2568 شود.
-
دسپوهر
لغتنامه دهخدا
دسپوهر. [ دَ ] (اِ) مرحوم دهخدا در مورد این کلمه در یادداشتی چنین نوشته است : این کلمه در کارنامه ٔ اردشیر و بعضی متون دیگر پهلوی آمده است و آنرا شاهزاده معنی کرده اند، لکن به گمان من این کلمه مرکب از «وس » به معنی پس و «پوهر» به معنی پسر، و مجموع کل...
-
بافرگ
لغتنامه دهخدا
بافرگ . [ ف َ / ف ِ رَ ] (اِخ ) نام موبد میشان در اوایل عهد حکومت ساسانیان . چندین سنگ قیمتی به دست آمده است که صورت و نام موبدان بر آنها منقوش است ، از جمله یکی پاپک موبد خسروشادهرمز...دیگر بافرگ موبد میشان . (ایران در زمان ساسانیان ص 138). در کتابخ...
-
گوچهر
لغتنامه دهخدا
گوچهر. [ چ ِ] (اِخ ) گوچیهر. نام یکی از پادشاهان بازرنگی پارس در قرن سوم م . ظاهراً این شخص از سلاله ٔ همان گوچیهر باشد که در قرن اول م . برادر خود «ارتخشتر»نام را به قتل آورد. در سالهای بعد از 212 م . پاپک پدر اردشیربر گوچیهر شورید و مکان او را که ب...
-
ساسان
لغتنامه دهخدا
ساسان . (اِخ ) جد خاندان شاهنشاهی ساسانیان ، و پدر بابک و بابک پدر اردشیر نخستین پادشاه آن سلسله است . و لغت نویسان و مورخان اسلامی او را ساسان الاصغر نامیده اند در مقابل ساسان الاکبر که بنابروایات افسانه ای جد همین ساسان (ساسان چهارم به اصطلاح انجمن...
-
بابک
لغتنامه دهخدا
بابک . [ ب َ ] (اِخ ) یا پاپَک پادشاه عظیم الشأنی که اردشیر دخترزاده ٔ او بود و او را بدان سبب اردشیر بابکان گفتندی . (برهان ) . شاه عظیم بود که اردشیر را بدان بازخواندند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ) (اوبهی ). نام پادشاه پارس ، نبسه ٔ دخترین او را اردشیر ...
-
بابک
لغتنامه دهخدا
بابک . [ ب َ ] (اِ مصغر) پرورنده و پدر را گویند.(برهان ) (انجمن آرا). به معنی پدر بود : یکبار طبع آدمیان گیر و مردمان گر آدمست بابت وفرزند بابکی . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 304).بابکت باد قدس شد چه عجب عیسی قدس باد بابک تست . خاقانی .پسر گفتش ای بابک نام...
-
فارس
لغتنامه دهخدا
فارس . (اِخ ) آن که زبان فارسی دارد. آن که از مردم ایران است . در مقابل ترک ، عرب و جز آن . || در پارسی باستان (کتیبه های هخامنشی ) پارسه نام یکی از اقوام ایرانی مقیم جنوب ایران است که مقر ایشان را نیز پارس نامیده اند. از این قوم دو خاندان بزرگ پیش ا...
-
آل ساسان
لغتنامه دهخدا
آل ساسان . [ ل ِ ] (اِخ ) ساسانیان . بنی ساسان . نام سلسله ای از پادشاهان ایران پس از اشکانیان منسوب به اسم جدّ مؤسس این پادشاهی ، اردشیر بابکان . اردشیر بابک یا بابکان از احفاد موبدی موسوم بساسان بوده و پدر او پاپک درمعبدی به استخر ریاست داشته . نه...
-
اردوان پنجم
لغتنامه دهخدا
اردوان پنجم . [ اَ دَ ن ِ پ َ ج ُ ](اِخ ) اشک بیست ونهم . آخرین پادشاه اشکانی . پس از اینکه بلاش چهارم درگذشت دو پسر او، بلاش و اردوان ، مدعی سلطنت شدند. از نوشته های نویسندگان رومی چنین بنظر می آیند، که تاج و تخت لااقل از سال 216م . نصیب اردوان گردی...
-
اردشیر بابکان
لغتنامه دهخدا
اردشیر بابکان .[ اَ دَ / دِ رِ ب َ ] (اِخ ) مؤسس سلسله ٔ ساسانی . شورش و اختلالی که در آغاز قرن سوم میلادی در ایالت پارس واقع شد انحطاط قدرت اشکانیان را در آن عهد آشکار میسازد ظاهراً هر شهری که تا اندازه ای قابل اعتنا بوده پادشاه کوچکی داشته است مهم...