کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پانکراس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پانکراس
/pānk[e]rās/
معنی
غدۀ بزرگ، خوشهای و سرخرنگ نزدیک معده که آنزیمهای گوارشی را به قسمت ابتدایی رودۀ کوچک و هورمون انسولین را در خون میریزد؛ لوزالمعده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پانکراس
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ انگ . ] ( اِ.) لوزالمعده .
-
پانکراس
لغتنامه دهخدا
پانکراس . (اِ) در یونان قدیم نوعی از مصارعه شامل کشتی و پوژیلا .
-
پانکراس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pancréas] (زیستشناسی) pānk[e]rās غدۀ بزرگ، خوشهای و سرخرنگ نزدیک معده که آنزیمهای گوارشی را به قسمت ابتدایی رودۀ کوچک و هورمون انسولین را در خون میریزد؛ لوزالمعده.
-
جستوجو در متن
-
لوزالمعده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لوزالمعدَة] (زیستشناسی) lo[w]zolme'de = پانکراس
-
pancratic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس
-
pancreatization
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس شدن
-
pancratia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس
-
pancreatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس
-
venae pancreatica
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس
-
pancratically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس
-
pancratian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس
-
pancratiast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس
-
pancreas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پانکراس، لوزالمعده
-
pancreatic duct
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرای پانکراس