کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پانصد هزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پانصد هزار
لغتنامه دهخدا
پانصد هزار. [ ص َ هََ ](عدد مرکب ، ص مرکب ) خمسمائه الف . پانصد بار هزار.
-
جستوجو در متن
-
کرور
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ هند. ] (اِ.) عدد بسیار زیاد، پانصد هزار.
-
لک
واژهنامه آزاد
(واحد شمارش) هرکرور ایرانی معادل پانصد هزار میباشد که " لک " معادل یک پنجم است.
-
low calorie diet, low energy diet, restricted energy diet
رژیم کمکالری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیمی که انرژی آن پانصد تا هزار کالری کمتر از رژیم معمولی فرد باشد
-
طوزآغاچ
لغتنامه دهخدا
طوزآغاچ . (اِخ ) شهری وسط است (از اعمال روم ). حقوق دیوانیش شانزده هزار و پانصد دینار است . (نزهة القلوب چ اروپا ص 99).
-
لان چئو
لغتنامه دهخدا
لان چئو. [ ] (اِخ ) نام شهری به چین و آن کرسی کان سو و کنار رود هوآنگ هو است . پانصد هزار تن سکنه دارد.
-
لاندن آن هسبی
لغتنامه دهخدا
لاندن آن هسبی . [ دِ هَِ ب ِ ] (اِخ ) نام منطقه ای از بلژیک (ایالت لیژ)، دارای سه هزار و پانصد تن سکنه .
-
لانگ سن
لغتنامه دهخدا
لانگ سن . [ س ُ ] (اِخ ) شهر و دژی از تنکن (هندوچین ) نزدیک سرحد چین دارای هفت هزار و پانصد تن سکنه است .
-
کشک سرا
لغتنامه دهخدا
کشک سرا. [ ک َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کران بخش مرکزی شهرستان نوشهر واقع در 4هزار و پانصد گزی جنوب باختری نوشهر و سه هزار و پانصد گزی جنوب شوسه ٔ نوشهر به چالوس با 550تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کشک رود و راه آن مالرو است در تابستان عده ای از...
-
درو
لغتنامه دهخدا
درو. [ دِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گردیان بخش شاهپور شهرستان خوی واقعدر 26 هزار و پانصد گزی جنوب باختری شاهپور و 5 هزار و پانصد گزی جنوب راه ارابه رو چهریق - سینه کوه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . در یکهزار و پانصدگزی جنوب خاوری قریه امام...
-
سبزی
لغتنامه دهخدا
سبزی . [ س َ ] دهی است از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد واقع در هفت هزار و پانصد گزی شمال خاوری مهاباد و 6 هزار و پانصد گزی باختر شوسه ٔ بوکان به میاندوآب . هوای آن معتدل و دارای 225 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات...
-
چنار
لغتنامه دهخدا
چنار. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد که در 10 هزار و پانصد گزی شمال باختری هشجین و 17 هزار و پانصد گزی راه شوسه ٔ هروآباد به میانه واقع است . کوهستانی و هوایش معتدل است و 252 تن سکنه دارد. آبش از چشمه . محصولش غلات...
-
فراهینه
لغتنامه دهخدا
فراهینه . [ ف َ ن َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه ملایربه همدان ، میان سنگستان و همدان که از ملایر 83هزار و پانصد گز فاصله دارد. (از یادداشت مرحوم دهخدا).
-
خیرات
لغتنامه دهخدا
خیرات . [ خ َ ] (اِخ ) نام محلی است کنار راه زاهدان به قاین میان کلاته ٔ عصمت آباد چونیک در پانصد و بیست و نه هزار و هفتصد و شصت گزی زاهدان . (یادداشت مؤلف ).