کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پانزده هزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پانزده هزار
لغتنامه دهخدا
پانزده هزار. [ دَه ْ هََ / هَِ ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) خمسة عشر الفاً. پانزده بار هزار.
-
واژههای مشابه
-
ده پانزده
لغتنامه دهخدا
ده پانزده . [ دَه ْ دَه ْ] (عدد مرکب ، ص مرکب ، اِ مرکب ) عدد نامعینی که از ده تا پانزده را شامل باشد. (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) زیب و زینت و آرایش . هر هفت . ده نه .- ده پانزده داری ؛ زیب و فر و زینت و آرایش داری . (برهان ) (از آنندراج ) (ناظم ا...
-
جستوجو در متن
-
باظرنوح
لغتنامه دهخدا
باظرنوح . [ ] (اِخ ) شهری کوچک است . حقوق دیوانیش پانزده هزار دینار. این نام در حاشیه ٔ نزهةالقلوب چاپ لیدن بصورت «ناظربوح » نیزآمده ولی صحیح ضبط فوقست در نسخه ٔ خطی قدیم ضبط باطونوح نیز دیده شد. (نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 121).
-
بازفروختن
لغتنامه دهخدا
بازفروختن . [ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) فروختن : اگر بازفروختندی به هر چه عزیزتر بازخریدیمی اما این راه بر آدمی بسته است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 484).هرکه را جامه ای ز مهر بدوخت چونکه بدمهر دید بازفروخت . نظامی .|| جایی را یا خون کسی را در برابر مالی فروخ...
-
آهر
لغتنامه دهخدا
آهر. [ هََ ] (اِخ ) نام شهری کوچک است و هوایش سرد است و آبش از رودی که بدانجا منسوب است از جبال اشکنبر برمیخیزد و از عیون و قنوات نیز آب دارد. حاصلش غلّه و اندک میوه بود و مردمش شافعی مذهبند و حقوق دیوانیش به تمغا مقرر است و ولایتش قریب بیست پاره ده ...
-
کشش قشلاقی
لغتنامه دهخدا
کشش قشلاقی . [ ک َ ش ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منجوان بخش خدا آفرین شهرستان تبریز در پانزده هزار و پانصد گزی جنوب خدا آفرین و بیست و سه هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است ...
-
دابو
لغتنامه دهخدا
دابو. (اِخ ) نام ناحیه ای به آمل مازندران (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 40، 112، 113، 116، 155). از بلوکات ناحیه ٔ آمل به مازندران . عده ٔ قری 91. مساحت آن 15 فرسنگ و مرکز آن مرزنگور است . حد شمالی آن دریای خزر و شرقی آن جلال ازرک بارفروش و جنوبی آ...
-
باشنده
لغتنامه دهخدا
باشنده . (ش َ دَ / دِ) (نف ) نعت فاعلی از باشیدن . || اهل . (صراح اللغة). قاطن . (منتهی الارب ). ساکن . (صراح اللغة) (آنندراج ). مقیم . (ناظم الاطباء). ج ، باشندگان : و نجیب الدوله افغان یوسف زی با پانزده هزار سوار افغان که باشنده ٔ هندوستان بود پس ا...
-
لالجین
واژهنامه آزاد
لالجین که در محاوره اهالی استان همدان، للین و بعضاً لالون تلفظ می شود، عنوان شهری است با جمعیت حدوداً پانزده هزار نفر و مرکز بخشی با همین نام در نیمه شمالی استان همدان. زبان بومیان لالجین ترکی است و بر مذهب شیعه دوازده امامی هستند. در این شهر حدود 75...
-
زبید
لغتنامه دهخدا
زبید. [ زُ ب َ ] (اِخ ) از عشائر حله است . گویند اصل آن از یمن است . محل سکونت این عشیره ،منطقه ای است میان مسیب و حله و بخشی از آن نیز بر کنار نهر دجلة سکونت دارند. مهمترین بطون این عشیره ، معامره ، جحیش و بوسلطان اند. شغل بیشتر افراد عشیره ٔ زبید ز...
-
روهیله
لغتنامه دهخدا
روهیله . [ ل ِ] (اِخ ) نام طایفه ای که در قدیم در هند سکنی داشته اند. گلستانه گوید : نجیب الدوله ٔ افغان ... با پانزده هزار سوار روهیله که باشنده ٔ هندوستان بود از ورود شاه درانی به نزدیکی دهلی ... ملازم رکاب می بود... و احکام بنام سرداران روهیله و ا...
-
چشمه سورانی
لغتنامه دهخدا
چشمه سورانی . [ چ َ م َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «یکی از محل های سرابی تویسرکان و متصل به اراضی شهر است که اهالی شهر قطعه قطعه آن را خریده مالک شده و محل زراعت خود قرار داده اند این آبادی از جهت آب و زمین بسیار مرغوبست و هر یک هزار ذرع آن ا...
-
دارساوین
لغتنامه دهخدا
دارساوین . (اِخ ) دهی از دهستان کلاس ، بخش سردشت شهرستان مهاباد. واقع در پانزده هزارگزی خاور سردشت . یک هزار و پانصدگزی شمال راه شوسه ٔ سردشت به بانه محلی است کوهستانی معتدل . سالم . که سکنه ٔ آن 51 تن است . آب آنجا از چشمه . محصول آن غلات ، توتون ، ...