کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پامال کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پامال کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دس
-
واژههای مشابه
-
پامال شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) پایمال شدن .
-
واژههای همآوا
-
پامال کِردن
لهجه و گویش بختیاری
pâ-mâl kerdan پایمال کردن.
-
پا مال،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
از بین بردن
-
جستوجو در متن
-
ریغ مال،ریغ و مال ،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
گندکاری،پامال کردن.
-
پاکوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پایکوب› pākub ۱. کوبیدهشده در زیر پا؛ پامال.۲. (صفت فاعلی) پاکوبنده؛ رقاص.〈 پاکوب کردن: (مصدر متعدی) چیزی را در زیر پا له کردن؛ لگد کردن؛ پامال کردن.
-
تباه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خراب کردن، فاسد کردن، ضایع کردن ۲. نفله کردن، هدر دادن، پامال کردن، پایمال کردن، تلف کردن
-
trampling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
از بین بردن، پایمال کردن، پامال کردن، فشار دادن، زیر پا لگد ماکل کردن
-
trample
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، لگد، پایمال کردن، پامال کردن، فشار دادن، زیر پا لگد ماکل کردن
-
tramples
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترشحات، لگد، پایمال کردن، پامال کردن، فشار دادن، زیر پا لگد ماکل کردن
-
پاسپار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پاسپر، پیسپار، پیسپر› pāsepār پایمالشده؛ لگدمالشده؛ لگدکوب؛ پامال.〈 پاسپار کردن: (مصدر متعدی) ‹پاسپر کردن› لگدکوب کردن.
-
پاسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāsār ۱. لگد؛ پامال؛ پاسپار.۲. [قدیمی] تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در بهطور افقی کار میگذارد و تختههای نازک میانۀ در را به آنها وصل میکند.〈 پاسار کردن: (مصدرمتعدی) پامال کردن؛ لگدکوب کردن.