کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالیدهخواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گیاه خواری
لغتنامه دهخدا
گیاه خواری . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گیاه خوری . عمل گیاه خوار.
-
گران خواری
لغتنامه دهخدا
گران خواری . [ گ ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) پرخواری . (آنندراج ). بسیارنوشی : همچو خمار است درد توکه نگرددجز به گران خواری شراب شکسته .سیف اسفرنگ (از آنندراج ).
-
frutarianism
میوهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] پیروی از رژیمی غذایی که فقط مصرف میوهها و مغزها و دانهها را مجاز میشمارد
-
amylophagia
نشاستهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] تمایل به خوردن نشاسته
-
pica
هرزهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] تمایل به خوردن مواد غیرمعمول و غیرمغذی
-
pinocytosis
قطرهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] بردن مواد مایع به داخل یاخته و هضم آنها
-
hypophagia
کمخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] مصرف کم مواد غذایی بهنحو غیرطبیعی
-
carnivory
گوشتخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تغذیه از جانوران
-
نواله خواری
لغتنامه دهخدا
نواله خواری . [ ن َ ل َ / ل ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) ریزه خواری .عمل نواله خوار. رجوع به نواله خوار شود : بر قیاس نواله خواری توناید از من سپاسداری تو.نظامی .
-
نمک خواری
لغتنامه دهخدا
نمک خواری . [ ن َ م َخوا / خا ] (حامص مرکب ) نان و نمک دیگری را خوردن . (فرهنگ فارسی معین ). نمک خوارگی . نمک پروردگی . || با هم نان و نمک خوردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شکم خواری
لغتنامه دهخدا
شکم خواری . [ ش ِ ک َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گرسنگی . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || پرخواری . پرخوری . شکم بارگی : چو قرص گرم فلک دید گل دهن بگشودندانمش ز چه پیدا شد این شکم خواری .فرخی (از انجمن آرا).
-
طعام خواری
لغتنامه دهخدا
طعام خواری . [ طَ خوا / خا ] (حامص مرکب ) غذا خوردن . طعام خوردن : زینسان که منم بدین نزاری مستغنیم از طعام خواری .نظامی .
-
وظیفه خواری
لغتنامه دهخدا
وظیفه خواری . [ وَ ف َ /ف ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گرفتن وظیفه و مستمری .
-
کاج خواری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، حاصل مصدر) [قدیمی] kājxāri آنکه سیلی و پسگردنی بخورد: ◻︎ بدان تا کاجخواری پیشه گیرد / چو شاگردان پذیرد زخم استاد (سوزنی: لغتنامه: کاجخواری).
-
گران خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gerānxāri بسیارخواری؛ پرخوری: ◻︎ همچو خمار است درد تو که نگردد جز به گرانخواری شراب شکسته (سیف اسفرنگ: مجمعالفرس: گرانخوار).