کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالیدهخواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
filter feeding
پالیدهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] روشی برای تغذیه که در آن اندامگانها غذای خود را ازطریق پالایش آب دریا تأمین میکنند
-
واژههای مشابه
-
raffinate, good oil
پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسى شيمى] در فرایند پالایش با حلاّل، آن بخش از مخلوط مایعِ آموده (treated) که نامحلول باقی میماند و با حلاّل جدا نمیشود
-
پالیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) صاف شده ، خالص شده .
-
پالیده
لغتنامه دهخدا
پالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) صاف شده و صاف کرده و خلاصه . زر پالیده ؛ زر خلاص . || افزوده . (برهان ). شاید صورتی یا تصحیفی از بالیده . || جستجو کرده . تفحص کرده . (برهان ).
-
پالیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] pālide ۱. صافیکرده؛ صافیشده.۲. کاویده؛ جستجوشده.
-
خواری
واژگان مترادف و متضاد
پستی، تحقیر، حقارت، خضوع، خزیه، خزی، خفت، دونی، ذلت، زبونی، ضرع، فرومایگی، فلاکت، مذلت، مهانت، هوان ≠ عز
-
خواری
لغتنامه دهخدا
خواری . [ خوا / خا ] (حامص ) پریشانی . حقارت . پستی .(ناظم الاطباء). ذُل ّ. ذِلّت . هَوان . هَون . مَذَلّت .ذِلْذِل . ذِلْذِلة. مقابل عز. خزی . حُقْریّت . حَقر.مَحْقَرة. زبونی . (یادداشت بخط مؤلف ) : که این راز بر ما بباید گشادوگر سر بخواری بباید نه...
-
خواری
لغتنامه دهخدا
خواری . [ خوا / خا ] (ص نسبی )منسوب به خوار که شهری است در هیجده فرسخی ری و جمعی از علماء به این خاک منسوبند. (از انساب سمعانی ).
-
خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xāri ۱. خوار شدن؛ پستی؛ زبونی.۲. [قدیمی] خوار بودن.
-
خواری
دیکشنری فارسی به عربی
احتقار , عار
-
refined oil, burning oil
نفت پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] نفت خام پالایششده که برای مصارف خانگی و صنعتی از آن استفاده میشود
-
filter feeder
پالیدهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] اندامگانی که غذای خود را ازطریق پالایش آب دریا تأمین میکند
-
refined food
غذای پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] غذای فراوریشدهای که در طی فراوری، بخشی از مواد مغذی خود را از دست میدهد
-
گنده خواری
لغتنامه دهخدا
گنده خواری . [ گ َ دَ / دِ خوا/ خا ] (حامص مرکب ) عمل گنده خوار. رجوع به گنده خوار و گنده خور شود.