کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پالیده
/pālide/
معنی
۱. صافیکرده؛ صافیشده.
۲. کاویده؛ جستجوشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
excretion, fine, refined
-
جستوجوی دقیق
-
raffinate, good oil
پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسى شيمى] در فرایند پالایش با حلاّل، آن بخش از مخلوط مایعِ آموده (treated) که نامحلول باقی میماند و با حلاّل جدا نمیشود
-
پالیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) صاف شده ، خالص شده .
-
پالیده
لغتنامه دهخدا
پالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) صاف شده و صاف کرده و خلاصه . زر پالیده ؛ زر خلاص . || افزوده . (برهان ). شاید صورتی یا تصحیفی از بالیده . || جستجو کرده . تفحص کرده . (برهان ).
-
پالیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] pālide ۱. صافیکرده؛ صافیشده.۲. کاویده؛ جستجوشده.
-
واژههای مشابه
-
refined oil, burning oil
نفت پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] نفت خام پالایششده که برای مصارف خانگی و صنعتی از آن استفاده میشود
-
filter feeder
پالیدهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] اندامگانی که غذای خود را ازطریق پالایش آب دریا تأمین میکند
-
filter feeding
پالیدهخواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] روشی برای تغذیه که در آن اندامگانها غذای خود را ازطریق پالایش آب دریا تأمین میکنند
-
refined food
غذای پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] غذای فراوریشدهای که در طی فراوری، بخشی از مواد مغذی خود را از دست میدهد
-
refined olive oil
روغنزیتون پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنزیتون حاصل از پالایش روغن زیتون بکر بهنحویکه ساختار تریگلیسریدی آن تغییر نکرده باشد
-
جستوجو در متن
-
Branchiopoda
آبششپاویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای از سختپوستوندان که در آبهای شیرین زندگی میکنند و پالیدهخوار هستند؛ اعضای این رده بدنی پهن و ضمائم تنهای برگشکل دارند و پیشران (coxa) آنها دارای روپایۀ (epipodite) پهنی است که بهعنوان آبشش (gill) عمل میکند
-
Porifera
روزنکتباران
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] شاخهای از جانوران آبزی غالباً دریازی پالیدهخوار که استخوانبندی آنها از رشتههای کلاژنی و سوزنههای (spicules) کلسیمی یا سیلیسی تشکیل شده است و یاختههای تخصصی آنها بهصورت بافت سازماندهی نشده است متـ . اسفنجتباران Spongiaria
-
پالیدن
لغتنامه دهخدا
پالیدن . [ دَ ] (مص ) کاوش کردن . جستجو کردن . تفحص کردن . جستن . || دیدن . (جهانگیری ). || صافی کردن . تصفیه کردن : پالیدن زر را؛ خالص کردن آن از خَبث . (زمخشری ). || زهیدن . تراویدن : چو دید آن برو چهره ٔ دلپذیرز پستان مادر بپالید شیر. فردوسی .همی ...
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) جریری . عطار نیشابوری در تذکرةالاولیاء آرد: آن ولی ّ قبه ٔ ولایت آن صفی کعبه ٔ هدایت آن متمکن عاشق آن متدین صادق آن در مشاهده بصیری شیخ وقت ابومحمد جریری رحمةاﷲ علیه ، یگانه وقت بود برگزیده ٔ زمانه در میان اقران ...