کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پالت
/pālet/
معنی
تختۀ بیضیشکلی که نقاشان روی دست چپ خود میگیرند و رنگهایی را که لازم دارند در روی آن آماده و ترکیب میکنند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
pallet
-
جستوجوی دقیق
-
پالت
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - شستی نقاشی (تخته رنگ ). 2 - سکوی قابل حمل بیشتر از جنس چوب برای جابه جا کردن مواد و بسته ها. 3 - سازه های مسطح و کوچک چوبی که زیر بار قرار دهند تا بتوان آن را با افرازه بلند کرد. بارکف . (فره ).
-
پالت
لغتنامه دهخدا
پالت . [ ل ِ ] (اِ) مصحّف بلوط. در اَرَسباران . رجوع به بلوط شود.
-
پالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: palette] (نقاشی) pālet تختۀ بیضیشکلی که نقاشان روی دست چپ خود میگیرند و رنگهایی را که لازم دارند در روی آن آماده و ترکیب میکنند.
-
پالت
واژهنامه آزاد
بارکف
-
جستوجو در متن
-
paletots
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت ها
-
platt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت
-
poulette
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت
-
palet
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت
-
platten
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت
-
palterers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت ها
-
palps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت ها
-
palkee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت چوبی
-
palled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پالت، رفیق شدن
-
pen pal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قلم پالت