کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالا یش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شیر پالا
لهجه و گویش بختیاری
šir-pâlâ صافى شیر، پارچهاى نازک که شیر را با آن پالایش کنند.
-
ترش پالا
واژهنامه آزاد
آّبکش
-
پالا ن زدن
دیکشنری فارسی به عربی
شرج
-
واژههای همآوا
-
پالایش
واژگان مترادف و متضاد
پاکسازی، تصفیه، تهذیب ≠ آلایش
-
پالایش
فرهنگ فارسی معین
(یِ)(اِمص .) تصفیه کردن ، صاف کردن .
-
پالایش
لغتنامه دهخدا
پالایش . [ ی ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از پالودن . تصفیه . صافی کردن . پالودن و توّسعاً وضع. حَطّ : از ایشان ترا دل پر آرایش است گناه مرا نیز پالایش است . فردوسی . || زهش . ترابش . تراوش .نتع. نتوع : تراب ترشح بود از آب و روغن که اندک اندک از کوزه و غیره ...
-
پالایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) pālāyeš صاف کردن؛ صافی کردن؛ تصفیه.