کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالایش گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پالایش گر
/pālāyešgar/
معنی
صافیکننده؛ تصفیهکننده؛ پالاینده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پالایش گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pālāyešgar صافیکننده؛ تصفیهکننده؛ پالاینده.
-
واژههای مشابه
-
information filtering
پالایش اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] جلوگیری از جابهجایی اطلاعات ناخواسته در یک مسیر اطلاعاتی
-
physical refining
پالایش فیزیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فرایندی که در آن اسیدهای چرب آزاد روغن خام یا صمغزدوده، بیشتر ازطریق تبخیر جدا میشوند و نه ازطریق حذف صابون با خنثیسازی در فرایند پالایش قلیایی
-
alkali refining
پالایش قلیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] جداسازی اسیدهای چرب آزاد از روغنهای خوراکی با سدیمهیدروکسید
-
alkaline-refined/ alkali-refined
پالایششدۀ قلیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادهای که اسیدهای چرب آزاد آن بهکمک سدیمهیدروکسید جدا شده است
-
centrifuge refining
پالایش گریزانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] جداسازی جامدها یا ذرات ریز از حاملهای مایع، بهوسیلۀ گریزانه
-
alkaline-refined oil/ alkali-refined oil
روغن پالایششدۀ قلیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنی که اسیدهای چرب آزاد آن بهکمک سدیمهیدروکسید جدا شده است
-
واژههای همآوا
-
پالایشگر
فرهنگ فارسی معین
(یِ گَ) (ص فا.) تصفیه کننده ، صافی کننده .
-
پالایشگر
لغتنامه دهخدا
پالایشگر. [ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) مصفّی . تصفیه کننده . صافی کننده .
-
جستوجو در متن
-
راوق گری
لغتنامه دهخدا
راوق گری . [وَ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل راوق گر. صافی گری . عمل صاف کننده . عمل تصفیه کننده . عمل پالاینده . عمل پالایشگر. داروسازی . || عمل تصفیه . پالایش : سوم بخش از آن آب راوق پذیرکه هستش ز راوق گری ناگزیز.نظامی .
-
شیره
لغتنامه دهخدا
شیره . [ رَ / رِ ] (اِ) عصیر. آنچه به فشردن از میوه یا نباتی برآید. عصاره . (یادداشت مؤلف ). افشرده که به عربی عصاره گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). عصیر میوه جات . (ناظم الاطباء). آب فشرده ٔ میوه . آب میوه .- شیره ٔ روان ؛ به اصطلاح اطبا، شیره ٔ رقی...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...