کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
crude oil 2
نفت خام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نفت طبیعی قبل از پالایش
-
پالش
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِمص .) تصفیه ، پالایش .
-
filtration
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصفیه، پالایش، از صافی گذراندن
-
shellac
لکا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] رزین حاصل از پالایش لکای خام که در الکل حل شده باشد
-
refined oil, burning oil
نفت پالیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] نفت خام پالایششده که برای مصارف خانگی و صنعتی از آن استفاده میشود
-
refinery
پالایشگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] سامانهای برای پالایش موادی مثل نفت خام و گاز طبیعی
-
filter feeder
پالیدهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] اندامگانی که غذای خود را ازطریق پالایش آب دریا تأمین میکند
-
clearance, CL, drug clearance
پاکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] پالایش خون از دارو یا ترکیبات دیگر از راه اندامهایی مانند کبد و کلیه
-
personalize
شخصی کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] گزیدن و پالایش کردن اطلاعات برای یک فرد با استفاده از اطلاعات شخصی وی و سپس نظرخواهی از او
-
self-purification, natural purification
خودپالایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] فرایندهایی که به پالایش طبیعی پیکرههای آبی آلوده منجر میشوند
-
پخ
لغتنامه دهخدا
پخ . [ ] (اِ) پالایش آب بود و ره آب را نیز گویند. (اوبهی ).
-
پالادن
لغتنامه دهخدا
پالادن .[ دَ ] (مص ) پالودن و پالایش و صاف کردن . (برهان ).
-
purifies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاک کن، پاک کردن، خالص کردن، پالودن، تصفیه کردن، پالایش کردن
-
refinement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح، پالایش، تصفیه، تزکیه، تهذیب، پالودگی
-
refinements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاحیه ها، پالایش، تصفیه، تزکیه، تهذیب، پالودگی