کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالایشگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پالایشگر
معنی
(یِ گَ) (ص فا.) تصفیه کننده ، صافی کننده .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
refiner
-
جستوجوی دقیق
-
پالایشگر
فرهنگ فارسی معین
(یِ گَ) (ص فا.) تصفیه کننده ، صافی کننده .
-
پالایشگر
لغتنامه دهخدا
پالایشگر. [ ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) مصفّی . تصفیه کننده . صافی کننده .
-
واژههای همآوا
-
پالایش گر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pālāyešgar صافیکننده؛ تصفیهکننده؛ پالاینده.
-
جستوجو در متن
-
پالاینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (ص فا.) پالایشگر، تصفیه کننده .
-
پالاینده
لغتنامه دهخدا
پالاینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) پالایشگر. مصفّی .
-
راوق گر
لغتنامه دهخدا
راوق گر. [ وَ گ َ ] (ص مرکب ) پالایشگر. پالاینده . تصفیه کننده . صافی گر. || داروگر. و نام راوق صیدنانی از آن است .
-
راوق گری
لغتنامه دهخدا
راوق گری . [وَ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل راوق گر. صافی گری . عمل صاف کننده . عمل تصفیه کننده . عمل پالاینده . عمل پالایشگر. داروسازی . || عمل تصفیه . پالایش : سوم بخش از آن آب راوق پذیرکه هستش ز راوق گری ناگزیز.نظامی .