کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پالان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پالان
/pālān/
معنی
پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند و بر روی آن بار میبندند یا سوار میشوند: ◻︎ آن یکی خر داشت و پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را درربود (مولوی: ۳۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
packsaddle, saddle
-
جستوجوی دقیق
-
پالان
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) پوششی ضخیم انباشته از کاه ، پشم یا پوشال که بر پشت ستور می نهند برای نشستن یا بار نهادن . ؛ ~ کسی کج بودن کنایه از: رفتاری غیراخلاقی و ناروا داشتن .
-
پالان
لغتنامه دهخدا
پالان . (نف ، ق )نعت فاعلی از پالودن . در حال پالودن . || (اِ) زین کاه آکنده ٔ خر، الاغ و استر و اسب پالانی . پشماکندی که به پشت ستور نهند. پشماگند. کوُر. اِکاف . اُکاف . وِکاف . قتب . حقب رَحل (پالان شتر) : بدیبا بیاراسته ده شتررکابش همه سیم و پالان...
-
پالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pālān پوشاک ضخیم آکنده از پشم یا کاه یا پوشال که بر پشت حیوانات بارکش میگذارند و بر روی آن بار میبندند یا سوار میشوند: ◻︎ آن یکی خر داشت و پالانش نبود / یافت پالان گرگ خر را درربود (مولوی: ۳۶).
-
پالان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pâlun طاری: pâlun طامه ای: pâlun طرقی: pâlun کشه ای: pâlun نطنزی: pâlun
-
واژههای مشابه
-
پالان ساییده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مر.) (عا.) کهنه کار، باتجربه ، رند.
-
پالان دوز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) آن که پالان می دوزد، پالان گر.
-
مرتع پالان
لغتنامه دهخدا
مرتع پالان . [ م َ ت َ ] (اِخ ) نام اراضی واقع در شمال قله شاهان 50 الی 60هزارگزی گهواره انتهای شمال غربی دهستان گوران است که در آمار بنام جاف علی بیگ سلطان نوشته شده و سکنه آن را 2900 تن مینویسند ولی فعلاً ساکنین این محل که از طایقه طالثه ٔ گوران بو...
-
پالان توکن
لغتنامه دهخدا
پالان توکن . [ ک َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خوی به ماکو میان مریملر و شوت در 87000 گزی خوی .
-
پالان دوکن
لغتنامه دهخدا
پالان دوکن . (اِخ ) یکی از کوههای جهت جنوبی شهر ارزروم و این کوه فاصله است میان منبع رود قره سو و رود پاسیم .
-
پالان سواری
لغتنامه دهخدا
پالان سواری .[ ن ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پالان خردتر و ظریف تر از پالان باری که بجای زین بکار رود. پالان قجری .
-
پالان قجری
لغتنامه دهخدا
پالان قجری . [ ن ِ ق َ ج َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پالان سواری .
-
پالان کردن
لغتنامه دهخدا
پالان کردن . [ ک َ دَ ](مص مرکب ) نهادن و بستن پالان بر پشت ستور. ایکاف .
-
پالان دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) pālānduz کسی که پالان اسب و الاغ میدوزد؛ پالانگر.
-
پالان دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pālānduzi شغل و عمل پالاندوز.