کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشیدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاشیدگی
/pāšidegi/
معنی
پراکندگی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انحلال، پراکندگی، تفرق، تلاشی، گسیختگی ≠ انسجام
دیکشنری
dispersal, mess
-
جستوجوی دقیق
-
پاشیدگی
واژگان مترادف و متضاد
انحلال، پراکندگی، تفرق، تلاشی، گسیختگی ≠ انسجام
-
پاشیدگی
لغتنامه دهخدا
پاشیدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) اسم مصدر از پاشیدن . پراکندگی .
-
پاشیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pāšidegi پراکندگی.
-
پاشیدگی
دیکشنری فارسی به عربی
نشر
-
جستوجو در متن
-
فُطُورٍ
فرهنگ واژگان قرآن
اختلال و از هم پاشيدگي
-
dissemination
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انتشار، پخش، پاشیدگی
-
lysis
کافت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] تخریب یاخته براثر ازهمپاشیدگی دیوارۀ آن
-
نشر
دیکشنری عربی به فارسی
پاشيدگي , انتشار , عقاب , شاهين قره قوش , نشريه
-
dissolution
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحلال، حل، فسخ، تجزیه، فساد، از هم پاشیدگی
-
dissolutions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انحلال، حل، فسخ، تجزیه، فساد، از هم پاشیدگی
-
پراکندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) parākandegi ۱. پاشیدگی.۲. پریشانی.۳. تفرقه.
-
انشعاب
واژگان مترادف و متضاد
افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه
-
تلاشی
واژگان مترادف و متضاد
۱. انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی ۲. ازهمگسیختن، متلاشی شدن
-
اضمحلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ezmehlāl نیست شدن؛ تباه شدن؛ از میان رفتن؛ نابود شدن؛ برافتادن؛ ازهمپاشیدگی؛ نابودی.