کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاشیده
/pāšide/
معنی
ریختهشده؛ پراکندهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پراکنده، فروریخته، متفرق، متلاشی ≠ منسجم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاشیده
واژگان مترادف و متضاد
پراکنده، فروریخته، متفرق، متلاشی ≠ منسجم
-
پاشیده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (ص مف .) 1 - پراکنده ، متفرق . 2 - ریخته ، ریخته شده .
-
پاشیده
لغتنامه دهخدا
پاشیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) پراکنده . متفرق . برافشانده . برشاشیده . منثور : از روی چرخ چنبری رخشان سهیل و مشتری چون بر پرند ششتری پاشیده دینار و درم . لامعی (دیوان چ دبیر سیاقی ص 97). || فروریخته : زبس خون که هر جای پاشیده بودزمین همچو روی خراشیده ...
-
پاشیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pāšide ریختهشده؛ پراکندهشده.
-
واژههای مشابه
-
صحبت پاشیده
لغتنامه دهخدا
صحبت پاشیده . [ ص ُ ب َ ت ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صحبت تمام شده . محفل از هم گسیخته : گوشه گیری با حضور دل عجایب دولتی است دانه ٔ دام هما کن صحبت پاشیده را.محسن تأثیر.
-
پاشیده شدن
دیکشنری فارسی به عربی
رش
-
گل پاشیده
دیکشنری فارسی به عربی
وردي
-
ریخته و پاشیده
فرهنگ گنجواژه
پراکنده.
-
جستوجو در متن
-
پشکیدن
واژهنامه آزاد
پِشْکیدن [گویش همدانی] :پاشیده شدن ، به شدت پاشیده شده .
-
پشنجیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] pa(e)šanjide پاشیدهشده.
-
ولو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ولاو› [عامیانه] velo[w] ۱. رها؛ آزاد.۲. پاشیده؛ ازهمپاشیده؛ پراکنده.
-
فتالیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] fa(e)tālide پاشیده؛ پراکنده.
-
زپرتی
لهجه و گویش تهرانی
فکسنی، از هم پاشیده.