کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشیدن (مثل گرد) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دونه پاشیدن،دون پاشیدن
لهجه و گویش تهرانی
دام گذاشتن، فریفتن
-
عطر پاشیدن
لغتنامه دهخدا
عطر پاشیدن . [ ع ِ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پاشیدن گلاب و عنبر باشد، و الا پاشیدن دیگر عطرها مرسوم نیست و در هندوستان عطر مالیدن شهرت دارد. (آنندراج ). عطر پراکندن : حسن خلقت نیست از بهر خدا چون شاهدان بر خوداین عطر از برای دیگران پاشیده ای .شفیع اثر...
-
گهر پاشیدن
لغتنامه دهخدا
گهر پاشیدن . [ گ ُ هََ دَ ] (مص مرکب ) مخفف گوهر پاشیدن . گوهر نثار کردن . گوهر پخش کردن بر کسی یا بر چیزی .
-
نمک پاشیدن
لغتنامه دهخدا
نمک پاشیدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص مرکب ) نمک افشاندن . بر چیزی نمک ریختن . || در تداول ، سخنی یا حرکتی ناپسند و ناموجه و دور از ادب ادا کردن .
-
بذر پاشیدن
فرهنگ واژههای سره
تخم پاشیدن
-
تخم پاشیدن
لغتنامه دهخدا
تخم پاشیدن . [ ت ُ دَ ] (مص مرکب ) بزر افشاندن . تخم افشاندن . تخم افشانی کردن .
-
مال پاشیدن
لغتنامه دهخدا
مال پاشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) مال افشاندن . مال بخشیدن . زر و سیم افشاندن : مال پاشیدن و پوشیدن اسرار کسان باده نوشیدن و بوسیدن معشوقه ٔ مست .خاقانی .
-
خاک پاشیدن
لغتنامه دهخدا
خاک پاشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) خاک ریختن بر. خاک پراکندن بر. حَثو. (تاج المصادر بیهقی ) : گرش پای بوسی نداردت پاس ورش خاک پاشی ندارد هراس .سعدی (بوستان ).
-
دان پاشیدن
لغتنامه دهخدا
دان پاشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) دان پاچیدن . || فریفتن با عطا و دهش و یا طرق دیگر.
-
دانه پاشیدن
لغتنامه دهخدا
دانه پاشیدن . [ ن َ /ن ِ دَ ] (مص مرکب ) فروریختن و پراکنده کردن دانه . افشاندن دانه . دانه افشانی . پراکندن دانه : بیابان را غزالی نیست بی خلخال چون لیلی ز زنجیرجنون پاشیدم از بس دانه در صحرا. صائب .|| فریفتن بتدریج با عطا و دهشی . از راه بردن کسی ب...
-
شن پاشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
حصوة , رمل
-
ازهم پاشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
فرق
-
نمک پاشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
ملح
-
اشغال پاشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
فضلات
-
فلفل پاشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
فلفل