کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاشویه
/pāšuye/
معنی
۱. آبرو باریکی که گرداگرد حوض درست میکنند.
۲. پله یا لبۀ حوض که در آنجا پاهای خود را میشویند.
۳. جای شستن پا.
۴. محلولی که از نمک، خردل یا داروهای دیگر برای شستن پاهای بیمار درست کنند.
〈 پاشویه دادن: (مصدر متعدی) شستن پاهای بیمار با محلول نمک، خردل یا داروی دیگر برای تخفیف تب و حرارت بدن.
〈 پاشویه کردن: (مصدر متعدی) = 〈 پاشویه دادن
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: پاشویه کرد
بن حال: پاشویه کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاشویه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِمر.) = پاشوره : 1 - آب گرمی که نمک یا خردل را در آن حل کرده و به وسیلة آن پای بیمار را بشویند. 2 - آبراه کوچک در اطراف حوض .
-
پاشویه
لغتنامه دهخدا
پاشویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) آب گرم خالص یا مخلوط بخردل و نمک و غیره که پای بیمار بدان شویند. || دیواره ٔ حوض . || آب روِ گرداگرد حوض .- پاشویه کردن ؛ شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط به نمک یا خردل و امثال آن تا حرارت و تبِش او کم شود.
-
پاشویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاشوره› pāšuye ۱. آبرو باریکی که گرداگرد حوض درست میکنند.۲. پله یا لبۀ حوض که در آنجا پاهای خود را میشویند.۳. جای شستن پا.۴. محلولی که از نمک، خردل یا داروهای دیگر برای شستن پاهای بیمار درست کنند.〈 پاشویه دادن: (مصدر متعدی) شستن پاهای ...
-
واژههای مشابه
-
پاشویه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) شستن پای بیمار با آب گرم مخلوط به نمک یا خردل و مانند آن برای پایین آوردن تب بیمار.
-
پاشویه،پاشوره،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
پای دیواره حوض یا محل شستن پا،شستن پای کودک برای کاهش تب
-
جستوجو در متن
-
دست شویه
لغتنامه دهخدا
دست شویه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) دستشویی . شستن دست . در اصطلاح طب ، گذاشتن دستها را در آبی که پاره ای داروها در آن ریخته باشند، مانند پاشویه . (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) دست شوی . غسول . ابوایاس . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در قراءشمیران خ...
-
شویه
لغتنامه دهخدا
شویه . [ ی َ / ی ِ ] (نف مرخم ) مخفف شوینده . غسول . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) شوی . شستن . رجوع به شستن شود.- پاشویه ؛ شستن پای بیمار تبداربا آب برای کاستن از حرارت بدن . (یادداشت مؤلف ). شستشوی پاها. (ناظم الاطباء).- || هر چیز که بدان پایها را ...
-
غار مغان
لغتنامه دهخدا
غار مغان . [ رِ م ُ ] (اِخ ) در خراسان به غار مغان معروف است چه نزدیک قریه ٔ مغان واقع شده است . صاحب مطلعالشمس در جلد دوم آرد: در نزدیکی قریه ٔ مغان از قرای این بلوک (بلوک اردمه ) غاری است غریب که دهنه ٔ آن بسیار وسیع است . گویند تا یک میدان اسب راه...
-
نطول
لغتنامه دهخدا
نطول . [ ن َ ] (ع اِ) آب جوشانیده به داروها که بر عضو ریزند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ). آبی که در وی داروها جوشانیده باشند و به روی عضوی ریزند. (ناظم الاطباء). عبارت از چیزی باشد که در آب جوشانیده باشند و بر اعضا ریزند. (اختیارات...
-
ماهیچه
لغتنامه دهخدا
ماهیچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) ماهی خرد.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || پارچه گوشت گرد و درازی مانا به ماهی . عضله . (ناظم الاطباء).عضله . موشک . موش گوشت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).بعضی گوشتهای بدن انسان و جانوران که دو سر آن باریک و شبیه به ما...