کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشنۀ دکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پاشنۀ سوزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← پاشنۀ تیغۀ سوزن
-
bead heel
پاشنۀ طوقه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] لبۀ بیرونی طوقه که بر روی رینگ (rim) مینشیند
-
poop
پاشنهگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قسمت زبرین و پسین کشتی متـ . پاشنه
-
flare 2, flare out
پاشنهنشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مرحلهای از پرواز، قبل از تماس با زمین که در آن دماغۀ هواپیما بالا آورده میشود تا سرعت فرود کم شود؛ در این حالت ابتدا چرخهای عقب با باند تماس مییابد
-
aftmost, aftermost
دَمِ پاشنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نزدیکترین قسمت به پاشنه
-
stern door
در پاشنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی در متحرک به شکل شیبراهه در پاشنۀ شناور که برای تخلیه یا بارگیری کالا یا وسایل نقلیه از آن استفاده میشود
-
stern thruster
پهلوران پاشنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] پروانهای در نزدیکی پاشنۀ شناور برای رانش عرضی پاشنۀ شناور بهمنظور بالا بردن توان جولاندهی (maneuvering) شناور در فضاهای کوچک مانند حوضچۀ چرخش
-
عرشۀ پاشنه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← عرشۀ پاشنهگاه
-
پاشنه بلند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ لَ) (ص مر.) کفشی که پاشنة آن بلند باشد. مق . پاشنه کوتاه .
-
پاشنه خواب
فرهنگ فارسی معین
( ~. خا) (ص مر.) کفشی که پاشنة آن بخوابد. مق پاشنه نخواب .
-
پاشنه کش
فرهنگ فارسی معین
( ~. کِ) (اِمر.) اسبابی به شکل یک صفحه منحنی باریک و دراز و معمولاً دسته دار که پس از فرو بردن نوک پا در کفش آن را پشت پا می گذارند تا پشت کفش خم نشود و به آسانی بتوان کفش را پوشید.
-
سنگ پاشنه
لغتنامه دهخدا
سنگ پاشنه . [ س َ گ ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ پا. نشف . نشفة. (مهذب الاسماء). پاشنه سنگ . (نصاب الصبیان ).
-
پاشنه بخواب
لغتنامه دهخدا
پاشنه بخواب . [ ن َ/ ن ِ ب ِ خوا / خا ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کفشی که دیواره ٔ پسین آن را دو تا کنند یعنی بخوابانند. راحتی .
-
پاشنه برگردان
لغتنامه دهخدا
پاشنه برگردان . [ ن َ/ ن ِ ب َ گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کفش پاشنه بخواب .
-
پاشنه بلند
لغتنامه دهخدا
پاشنه بلند. [ ن َ / ن ِ ب ُ ل َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کفش زنانه که پاشنه ٔ بلند دارد.