کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاشاندن
/pāšāndan/
معنی
پراکنده ساختن چیزی از بذر، دانه، خاک، آب، و امثال آنها؛ پاشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: پاشاند
بن حال: پاشان
دیکشنری
disperse, spread, strew
-
جستوجوی دقیق
-
پاشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) pāšāndan پراکنده ساختن چیزی از بذر، دانه، خاک، آب، و امثال آنها؛ پاشیدن.
-
جستوجو در متن
-
spray chamber
اتاقک افشانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] محفظهای که در آن با پاشاندن حلاّل، گاز را تمیز میکنند
-
متلاشی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درهم شکستن، مضمحل کردن، از هم پاشاندن ۲. نابود کردن، معدوم کردن
-
بغثریدن
لغتنامه دهخدا
بغثریدن . [ ب ُ ث َ دَ ] (مص جعلی ) بزر پاشیدن . افشاندن . پاشاندن . (ناظم الاطباء).
-
گل برافشاندن
لغتنامه دهخدا
گل برافشاندن . [ گ ُ ب َ اَ دَ] (مص مرکب ) گلریزان کردن . گل پاشاندن : بیا تا گل برافشانیم و می درساغر اندازیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم . حافظ.رجوع به گل افشاندن شود.
-
شتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šatak ترشح آب؛ آبی که از نهر یا از روی زمین بهواسطۀ جریان سریع یا حرکت کردن در میان آن به اطراف پاشیده میشود.〈 شتک زدن: (مصدر لازم) راه رفتن در میان آب و آب را با حرکت پا به اطراف پاشاندن.
-
زر انگیختن
لغتنامه دهخدا
زر انگیختن . [ زَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) عبارت از برتافتن زر یا کاشتن ، چنانکه دانه را می کارند به امید خوشه . (آنندراج ). زر پاشاندن . بخشیدن زر : فروماند مرد از زر انگیختن وز آن یک درم درصد آمیختن .نظامی (از آنندراج ).
-
چکانیدن
لغتنامه دهخدا
چکانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) متعدی چکیدن . چکیدن کنانیدن (؟) و قطره قطره ریختن . (ناظم الاطباء). مایعاتی چون داروی چشم و نظایر آن را در چشم و گوش و غیره قطره قطره ریختن ، با قطره چکان یا بوسیله ٔ دیگر. داروی مایعی را بر عضوی بیمار قطره قطره ریختن . تقط...