کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاشا
/pāšā/
معنی
در امپراتوری عثمانی، لقبی که به بعضی از وزیران و امیران داده میشد و از القاب رسمی بود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
pasha
-
جستوجوی دقیق
-
پاشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: pāšā) (مخففِ پادشاه) ، بزرگ ؛ (در اعلام) (منسوخ) در امپراتوری عثمانی ، لقب و عنوانی برای مقامات لشکری و کشوری و بعضاً فرمانروا و حاکم هر یک از سرزمینهای وابسته.
-
پاشا
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] ( اِ.) لقب اشرافی در دولت عثمانی برای دارندگان مقام های بالای دولتی .
-
پاشا
لغتنامه دهخدا
پاشا. (اِ) (مأخوذ از کلمه ٔ پادشاه ) و در تداول ترکان عثمانی صاحب رتبه ٔ پاشائی و آن رتبه ای از مراتب کشوری و لشکری است . || لقبی از القاب آن مملکت . و نیز بمعنی آقا و خواجه و سید مستعمل است .
-
پاشا
لغتنامه دهخدا
پاشا. (اِخ ) (کوه ...) کوهی است در ناحیت آنقره بسنجاق قونیه .
-
پاشا
لغتنامه دهخدا
پاشا. (اِخ ) رودخانه ای به شمال غربی روسیه در سرزمینی مردابی . و آن بشاخه هائی تقسیم میشود و بعض این شاخه ها به رودخانه ٔ سویر که ازواردات دریاچه ٔ لادگا است فرومیریزد و بعض دیگر بخود آن دریاچه . طول این رودخانه 213 هزارگز است و از جنگلهای بزرگ عبور ...
-
پاشا
لغتنامه دهخدا
پاشا. (اِخ ) جزیره ای به امریکای جنوبی از توابع شیلی .
-
پاشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مٲخوذ از فارسی: پادشاه] [منسوخ] pāšā در امپراتوری عثمانی، لقبی که به بعضی از وزیران و امیران داده میشد و از القاب رسمی بود.
-
واژههای مشابه
-
عرابی پاشا
لغتنامه دهخدا
عرابی پاشا. [ ع َ بی ی ] (اِخ ) یکی از بزرگان و رجال سیاست و از زعمای حزب قومی مصری بوده است که به مخالفت با نفوذ کشورهای غربی در مصر مخصوصاً دولت انگلستان قیام کرد و در راه آزادی اعراب فداکاریها نمود. (1839 - 1911 م .). (از اعلام المنجد).
-
کمال پاشا
لغتنامه دهخدا
کمال پاشا. [ ک َ ] (اِخ ) احمد کمال بن حسن بن احمد. رجوع به احمد کمال پاشا شود.
-
کامل پاشا
لغتنامه دهخدا
کامل پاشا. [ م ِ ] (اِخ ) یوسف ... از وزرای سلطان عبدالعزیز و عربی الاصل بود و در زیر نظر عم خود عثمان پاشا تربیت یافت و از علمای عصر تحصیل علم کرد و در ادبیات ترکی و عربی و فارسی و شعر و انشا ماهر شد. به سال 1249 به مصر رفت . و در ظرف پنجسال به مرتب...
-
کانی پاشا
لغتنامه دهخدا
کانی پاشا. (اِخ ) دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع در 14هزارگزی خاور نهر آب و یک هزارگزی شمال راه فرعی نهرآب بسنجابی . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر، و دارای 150 تن سکنه از چشمه مشروب میشود، محصولاتش غلات ، لبنیات ، برنج ، ...
-
علیپاشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ali pāšā) (عربی ـ ترکی) از نامهای مرکب ، ← علی و پاشا .
-
نصار پاشا
لغتنامه دهخدا
نصار پاشا. [ ن َص ْ صا ] (اِخ ) (الَ ...) محمد، بای محبوب تونس است ، به سال 1885 م . ولادت یافت و در 1906 به سلطنت رسید وتا سال وفاتش (1922) حکمرانی کرد. (اعلام المنجد).
-
عربی پاشا
لغتنامه دهخدا
عربی پاشا. [ ع َ رَ ] (اِخ ) پیشوای انقلاب عربی است . به سال 1250 هَ . ق . در یکی از دهات مصر متولد شد.تحصیلات خود را در مدرسه ٔ الازهر بپایان رسانید. به سال 1281 وارد نظام شد و به درجه ٔ قائمقامی رسید در زمان توفیق پاشا فرمانده ٔ قوای جهاد علیه بیگا...