کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاس دلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاس دلو
لغتنامه دهخدا
پاس دلو. [ دُ ] (اِخ ) ژول . رئیس ارکستر فرانسه . مولد بسال 1819م .1234/ هَ . ق . در پاریس و وفات در سنه ٔ 1887م .1304/هَ . ق . وی کنسرتهای عمومی از موسیقی کلاسیک در شهر پاریس اِبداع کرد.
-
واژههای مشابه
-
dog watch
کوتهپاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] یکی از دو نوبت نگهبانی دوساعته از ساعت 4 تا 6 یا 6 تا 8 بعدازظهر که برای چرخش ساعات دستههای نگهبانی برنامهریزی میشود
-
bodyguard
جانپاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] محافظ شخصی
-
deny a pass, block a pass, choke a pass
پاسسد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، جلوگیری از پرتاب توپ توسط حریف به سمت همتیمیهایش
-
tip pass, tap pass
پاس سرپنجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پاسی مشابه پاس در بازی والیبال، با حرکت ناگهانی و کوتاه دست و زدن سرانگشتان به توپ
-
alley-oop pass/ ally-opp/ alley-up
پاس سرسبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پاسی که در آن بازیکن توپ را در نزدیکی سبد و در ارتفاع مناسب برای همتیمی خود پرتاب یا رها میکند
-
outlet pass
پاس گریز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، اولین پاس بعد از نوگیری تدافعی برای شروع ضدحمله که در نتیجۀ آن توپ از منطقۀ مستطیل زیرحلقه خارج میشود
-
assist
پاسِ گل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] پاسی که همتیمی را در موقعیت گل قرار دهد و به گل منجر شود
-
frigate
پاسناو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی کشتی جنگی که میتواند بهطور مستقل یا همراه با نیروهای آبخاکی و ضربتی و ضدزیرسطحی علیه تهدیدات سطحی یا زیرسطحی و هوایی عمل کند و سلاحهای آن شامل توپهای سه و پنج اینچی دومنظوره و سلاح پیشرفتۀ ضدزیردریایی است
-
hook pass
پاس هلالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در بسکتبال، پاس دادن توپ با باز کردن دست به پهلو و رد کردن توپ از فراز مدافع
-
QR-code
رمزینۀ پاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← رمزینۀ پاسخسریع
-
پاس داشتن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) 1 - پاسبانی کردن ، نگهبانی . 2 - رعایت کردن ، احترام گذاشتن . 3 - جستجو کردن ، تفتیش کردن .
-
پاس بخش
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص مر.) افسری که مأمور تعویض پُست نگهبانان می باشد.
-
آون پاس
لغتنامه دهخدا
آون پاس . [ وِم ْ ] (اِخ ) آوِمْپاس . مصحف نام ابن باجه ، نزد مردم اروپا.