کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاسداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاسداری
/pāsdāri/
معنی
نگهبانی؛ مراقبت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پاس، پاسبانی، حراست، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداشت، نگهبانی، نگهداری، وقایت، یتاق
۲. رعایت، ملاحظه
۳. احترام، حرمت
فعل
بن گذشته: پاسداری کرد
بن حال: پاسداری کن
دیکشنری
patrol, ward, watch
-
جستوجوی دقیق
-
پاسداری
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاس، پاسبانی، حراست، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداشت، نگهبانی، نگهداری، وقایت، یتاق ۲. رعایت، ملاحظه ۳. احترام، حرمت
-
پاسداری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - پاسبانی . 2 - رعایت ، احترام .
-
پاسداری
لغتنامه دهخدا
پاسداری . (حامص مرکب ) پاسبانی . || رعایت . احترام . حرمت .
-
پاسداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pāsdāri نگهبانی؛ مراقبت.
-
پاسداری
دیکشنری فارسی به عربی
دورية , ساعة يدوية
-
واژههای مشابه
-
پاسداری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حارس , دورية , ساعة يدوية
-
جستوجو در متن
-
patrol
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت، گشتی، پاسداری، گشت زدن، پاسبانی کردن، پاسداری کردن
-
دورية
دیکشنری عربی به فارسی
گشت , گشتي , پاسداري , گشت زدن , پاسباني کردن , پاسداري کردن
-
patrols
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت زنی، گشت، گشتی، پاسداری، گشت زدن، پاسبانی کردن، پاسداری کردن
-
أَحْصَنَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پاسداري کرد(از عفت خويش)
-
محافظت کردن
واژگان مترادف و متضاد
پاسداری کردن، حفاظت کردن، نگهبانی کردن، نگهداری کردن
-
طرقاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] [قدیمی] torqāq نگهبان؛ پاس؛ پاسداری.
-
ساعة يدوية
دیکشنری عربی به فارسی
پاييدن , ديدبان , پاسداري , کشيک , مدت کشيک , ساعت جيبي و مچي , ساعت , مراقبت کردن , مواظب بودن , بر کسي نظارت کردن , پاسداري کردن