کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاسبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاسبک
معنی
(سَ بُ)(اِمر.)1 - خوش قدم . 2 - جلف ، بی وقار.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاسبک
فرهنگ فارسی معین
(سَ بُ)(اِمر.)1 - خوش قدم . 2 - جلف ، بی وقار.
-
پاسبک
لغتنامه دهخدا
پاسبک . [ س َ ب ُ ] (ص مرکب ) مبارک قدم . مقابل پاسنگین . || جِلف . بی وقار.
-
واژههای مشابه
-
پاسَبُک
لهجه و گویش تهرانی
قدم خیر
-
پاسبک کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) زایمان کردن ، زا ی یدن .
-
واژههای همآوا
-
پاسَبُک
لهجه و گویش تهرانی
قدم خیر