کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاسبانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاسبانی
/pās[e]bāni/
معنی
نگهبانی؛ محافظت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پاسداری، حراست، محافظت، نگهبانی، استحفاظ
دیکشنری
guard, ward
-
جستوجوی دقیق
-
پاسبانی
واژگان مترادف و متضاد
پاسداری، حراست، محافظت، نگهبانی، استحفاظ
-
پاسبانی
لغتنامه دهخدا
پاسبانی .(حامص مرکب ) نگاهبانی . نگهبانی . حراست : به بیشی چرا شادمانی کنم بدین خواسته پاسبانی کنم . فردوسی .بدرویش بر مهربانی کنم بپرمایه بر، پاسبانی کنم . فردوسی .که گفتار او مهربانی بودبجان تو بر پاسبانی بود. فردوسی .پی شیر مردانت باید گرفتن مرو چ...
-
پاسبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pās[e]bāni نگهبانی؛ محافظت.
-
واژههای مشابه
-
پاسبانی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دورية
-
جستوجو در متن
-
یتاق داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] [قدیمی] ya(o)tāqdāri پاسبانی؛ نگهبانی.
-
حراست
فرهنگ واژههای سره
نگهبانی، پاسبانی، پاسداشت
-
کشیک
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ تر. ] (اِ.) پاسبانی ، نگهبانی .
-
کشیک داشتن
لغتنامه دهخدا
کشیک داشتن . [ ک َ / ک ِ ت َ ] (مص مرکب ) نوبت دار بودن . نوبت پاسبانی داشتن . کشیک و پاسبانی امری را به عهده داشتن برای مدت معینی .
-
هارونی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عبری؟. فارسی] [قدیمی] hāruni ۱. قاصد بودن.۲. دربانی؛ پاسبانی.
-
پاسداری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - پاسبانی . 2 - رعایت ، احترام .
-
حراست
فرهنگ فارسی معین
(حِ سَ) [ ع . حراسة ] (اِمص .) نگاهبانی ، پاسبانی .
-
پاسداری
لغتنامه دهخدا
پاسداری . (حامص مرکب ) پاسبانی . || رعایت . احترام . حرمت .
-
patrol
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گشت، گشتی، پاسداری، گشت زدن، پاسبانی کردن، پاسداری کردن