کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاسارگاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاسارگاد
لغتنامه دهخدا
پاسارگاد. (اِخ ) پازارگاد. پارساگد. شهر قدیم ایران . پایتخت کوروش بزرگ . در شمال شرقی تخت جمشید و شیراز. رجوع به پارساگد شود.
-
جستوجو در متن
-
cashier's cheque
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چک پاسارگاد
-
cashier's check
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چک پاسارگاد، چکی که بانک عهده خود بکشد
-
مشهد مادرسلیمان
لغتنامه دهخدا
مشهد مادرسلیمان . [ م َ هََ دِ دَ س ُ ل َ ] (اِخ ) رجوع به مشهد مرغاب و پاسارگاد شود.
-
کبارس
لغتنامه دهخدا
کبارس . [ ک ُ رِ ] (اِخ ) حاکم پاسارگاد که آنجا را تسلیم اسکندر کرد. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1421 و 1691 و 1692 شود.
-
مشهد مرغاب
لغتنامه دهخدا
مشهد مرغاب . [ م َ هََ دِ م ُ ] (اِخ ) جمعیت آن بالغ بر سه هزار نفر میشود. مرکزش به اسم مرغاب و از قصباتش ده نو، قادرآباد، کردشول ، و مشهد ام النبی است . (جغرافیای غرب ایران ص 107). و رجوع به پاسارگاد شود.
-
ارکسی نس
لغتنامه دهخدا
ارکسی نس . [ اُ ن ِ ] (اِخ ) قائم مقام ((فرازااُرت )) والی پاسارگاد، که بهنگام سفر اسکندر در هند، جانشین فرازاارت شده بود تا اسکندر پس از مراجعت والییی تعیین کند و او از جهت چند جنایت از قبیل غارت معابد و مقابر و کشتن چند تن پارسی بناحق ، مقصر شناخته...
-
باریاکس
لغتنامه دهخدا
باریاکس . (اِخ ) نام مردی مادی است که تیار راست بر سر گذارده خود را شاه ماد و پارس میخواند. وی بر دست آتروپات والی ماد اسیر شده بود و وی او را با دیگر همدستانش در پاسارگاد بحضور اسکندر آورد و بنا به امر اسکندر با زجر بقتل رسیدند. (از ایران باستان ج 2...
-
پارساگد
لغتنامه دهخدا
پارساگد. [ گ َ ] (اِخ ) پاسارگاد. پازارگاد. نام قدیم شهر مرغاب . «مرغاب شهر قدیم پارساگد است که در دشت مرغاب فعلی بناشده . فاصله ٔ آن تا استخر 48 هزارگز است . || پارساگد بقول هرودت اسم یکی از قبایل خانواده ٔ سلطنتی است که هخامنشیان از آن طایفه بوده ا...
-
هخامنشیان
لغتنامه دهخدا
هخامنشیان . [ هََ م َ ن ِ ] (اِخ ) موافق نوشته ٔ هرودت این خانواده از خانواده ٔ پارساگادیها بودند و قبل از قیام کورش بزرگ علیه آخرین پادشاه ماد، در پارس اقامت داشتند. چنانکه از نوشه ٔ هرودت درباره ٔ نسب نامه ٔ کورش و داریوش اول و خشیارشا برمی آید سرس...
-
پاروساتس
لغتنامه دهخدا
پاروساتس . [ ت ِ ] (اِخ ) تلفظ یونانی نام یکی از دختران اردشیر اول معروف به درازدست . این نام را فرانسویان پاریزاتیس تلفظ میکنند و مورخان پاروساتس را یونانی شده ٔ پُرُوشات یا پُرُوشّاتو میدانند و شاید بپارسی قدیم بمعنی پُرشاد بوده است . استرابو نام ا...
-
سلوکیان
لغتنامه دهخدا
سلوکیان . [ س ِ ] (اِخ ) ج ِ سلوکی . منسوب به سلوکوس . سلسله ای از مقدونیان که پس از اسکندر در ایران تشکیل شد (312 - 50 ق .م .).مؤسس این سلسله سلوکوس اول است . سلوکیان که جانشین هخامنشیان گردیدند و تقریباً جمیع متصرفات آنان را در دست داشتند و بخش اع...
-
دخمه
لغتنامه دهخدا
دخمه . [ دَ م َ / م ِ ] (اِ) دخم . سردابه ای که جسد مردگان را در آنجا نهند. سردابه ٔ مردگان . (برهان ). سرداب برای مرده . خانه یا سردابه که اموات در آن نهند. مقبره . اطاق زیرزمینی که برای دفن میت بکار رود. ناؤوس . (حاشیه ٔ برهان قاطع). آن ته خانه که...
-
پروشات
لغتنامه دهخدا
پروشات . [ پ ُ ] (اِخ ) پروشاتّو. ملکه ٔ ایران ، زن داریوش دوم و دختر اردشیر اول (درازدست ) هخامنشی از زن بابلی آندیا یا آندریا نام . این اسم را یونانی شده ٔ پروشات یا پروشاتو گمان می برند و شاید بپارسی قدیم بمعنی پرشاد بوده یا آنکه نامش نزدیک به لفظ...