کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاسار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پاسار
/pāsār/
معنی
۱. لگد؛ پامال؛ پاسپار.
۲. [قدیمی] تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در بهطور افقی کار میگذارد و تختههای نازک میانۀ در را به آنها وصل میکند.
〈 پاسار کردن: (مصدرمتعدی) پامال کردن؛ لگدکوب کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
plank, preservative
-
جستوجوی دقیق
-
پاسار
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - لگد، تیپا. 2 - کلاف افقی چارچوب در و پنجره .
-
پاسار
لغتنامه دهخدا
پاسار. (اِ مرکب ) (از پای و سار مرادف مانا و مان و معنی ترکیبیه بپاگذاشته شده . رشیدی ). تیپا. لگد. (برهان ). || در اصطلاح نجاران ، تخته هائی که میان تُنُکه هافاصله شود. و نیز تخته ٔ زبرین و زیرین مِصراع . چوبهای قطورتر که در دو طرف فوق و تحت و میان ...
-
پاسار
لغتنامه دهخدا
پاسار. (اِخ ) رودی به شمال شرقی آلمان (ایالت پروس شرقی ) و آن از نجد باتلاقی هوکرلاند سرچشمه میگیرد و بجانب شمال جاری است و برونشبرگ را مشروب سازد و به خلیج فریشس هاف ریزد. طول آن 120 هزارگز است .
-
پاسار
لغتنامه دهخدا
پاسار. [ رُ ] (اِخ ) دماغه ای به جنوب شرقی صقلیه (سیسیل ). و امیرالبحر بینگ بسال 1718 م . با 1130 هَ . ق . اسپانیائیان را بدانجا هزیمت کرد.
-
پاسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāsār ۱. لگد؛ پامال؛ پاسپار.۲. [قدیمی] تختۀ کلفت که نجار در بالا، پایین و وسط در بهطور افقی کار میگذارد و تختههای نازک میانۀ در را به آنها وصل میکند.〈 پاسار کردن: (مصدرمتعدی) پامال کردن؛ لگدکوب کردن.
-
پاسار
لهجه و گویش بختیاری
pâsâr 1. کنار؛ 2. پایین.
-
واژههای مشابه
-
پاسار کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) لگدکوب کردن ، پایمال کردن .
-
پاسار دیوار
لهجه و گویش بختیاری
pâsâr-e divâr کنارِ دیوار، پاىِ دیوار.
-
جستوجو در متن
-
اردنگ
واژگان مترادف و متضاد
پاسار، پشتپا، تیپا، لگد
-
لگد
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاسار، پخت، پشتپا، تیپا، لچ ۲. آلیز، جفتک
-
تیپا
واژگان مترادف و متضاد
اردنگ، اردنگی، پاسار، پشتپا، تکپا، ضربهپا، لچ، لگد
-
پاژخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پازخ› [قدیمی] pāžax ۱. آزار؛ مالش: ◻︎ پاسار میکند من و خوبان را / تنگ آمدم ز پاژخ و پاسارش (ناصرخسرو۱: ۲۸۷).۲. پامال.
-
برانه
لغتنامه دهخدا
برانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چوب چهارچوب در آن قسمت که به زمین چسبیده است . قسمت زیرین از چهار قسمت چهارچوب ِ در. در مقابل سرانه . (یادداشت مؤلف ). پاسار (در اصطلاح نجاری ).