کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پازند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پازند
/pāzand/
معنی
= زند۴
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پازند
فرهنگ فارسی معین
(زَ) ( اِ.) 1 - چوب آتش زنه . 2 - برگردان متون پهلوی به خط اوستایی .
-
پازند
لغتنامه دهخدا
پازند. [ زَ ] (اِخ ) اصل کتاب است و ابستا گزارش . (فرهنگ اسدی ). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است و برعکس این هم گفته اند یعنی زند تفسیر پازند است و بعضی دیگر گویند زند و پازند دو کتاب است از تصنیفات ابراهیم زردتشت در آئین آتش پرستی و دیگری میگوید...
-
پازند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāzand = زند۴
-
پازند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāzand ۱. ترجمۀ زند به فارسی.۲. شرح و تفسیری که مانند حاشیه در پای اوراق زند نوشتهاند و آن به زبان پهلوی و غالباً با لغات فارسی و به خط اوستایی و گاه به خط فارسی بوده: ◻︎ گویند نخستین سخن از نامهٴ پازند / آن است که با مردم نااصل مپیوند (لبیبی...
-
جستوجو در متن
-
اکارده
لغتنامه دهخدا
اکارده . [ اِرِ دَ ] (اِخ ) تحریف ایارده . اکرده . (یادداشت مؤلف ). پازند. تفسیر زند. رجوع به پازند و ایارده شود.
-
رسپینا
فرهنگ نامها
(تلفظ: raspinā) (در زند و پازند) فصل پاییز ، پاییز .
-
مترا
لغتنامه دهخدا
مترا. [ م َ ] (اِ) به لغت زند و پازند باران را گویند و به عربی مطر خوانند. (برهان ) (از آنندراج ). به لغت زند و پازند باران و مطر. (ناظم الاطباء).
-
گونا
لغتنامه دهخدا
گونا. (اِ) به لغت زند و پازند بره و بچه ٔ گوسفند. (برهان قاطع).
-
گاود
لغتنامه دهخدا
گاود. [وِ ] (اِ) به لغت زند و پازند گاو کوهی . (برهان ).
-
ارشیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: aršiyā) به لغت زند و پازند تخت و اورنگ شاهان را میگویند ، گاه ، تخت.
-
دایا
فرهنگ نامها
(تلفظ: dāyā) به لغت زند و پازند زر سرخ و طلا را گویند ؛ (در عربی) ذَهب .
-
پرارین
فرهنگ نامها
(تلفظ: pa(e)rārin) (در زند و پازند) خوب و نیکو.
-
شمسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsā) در زند و پازند نور و روشنایی ، و در پهلوی خورشید است .
-
چخماق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتشزنه، پازند، چخماغ، قداحه، فروزینه، مرو ۲. تبرزین