کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پارگی
/pāregi/
معنی
دریدگی؛ پاره بودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انخراق، انقطاع، دریدگی، گسیختگی
دیکشنری
rent, rip, rupture, snag, split, tear
-
جستوجوی دقیق
-
پارگی
واژگان مترادف و متضاد
انخراق، انقطاع، دریدگی، گسیختگی
-
پارگی
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (حامص .) 1 - دریدگی ، کهنگی . 2 - جزئیت . 3 - قحبگی .
-
پارگی
لغتنامه دهخدا
پارگی . [ رَ / رِ ] (حامص )چگونگی چیزی پاره . انخراق . کهنگی و دریدگی . (غیاث اللغات ). || قحبگی . (برهان ). || (اِ) حوض کوچک که آب غسلخانه و مطبخ در آن جمع شود. (غیاث اللغات ). و ظاهراً مصحف یا مخفف پارگین است .
-
پارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pāregi دریدگی؛ پاره بودن.
-
پارگی
دیکشنری فارسی به عربی
تمزيق , دمعة
-
واژههای مشابه
-
کون پارگی
لغتنامه دهخدا
کون پارگی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) کون دادن . (از آنندراج ). مخنثی . (ناظم الاطباء). امردی . مخنثی . (فرهنگ فارسی معین ) : زخمی که بر آن جفته ٔ سیم اندام است شق القمر معجز کون پارگی است . علی قلی بیک ترکمان (از آنندراج ).|| فضیحت . رسوایی . (از ناظ...
-
myorrhexis
ماهیچهپارگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] پاره شدن ماهیچه
-
ophthalmorrhexis
چشمپارگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] شکافته شدن کرۀ چشم معمولاً به علت وارد آمدن ضربۀ شدید بر چشم
-
جستوجو در متن
-
parge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارگی
-
fraggings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارگی
-
parging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارگی
-
intrapair
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داخل پارگی
-
تمزيق
دیکشنری عربی به فارسی
دريدگي , پارگي