کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پارچ
/pārč/
معنی
ظرف آبخوری دستهدار بزرگ و دهانگشاد، از جنس بلور، سفال، یا فلز.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آبخوری، تنگ
۲. گیلاس، لیوان
دیکشنری
ewer, flagon, pitcher
-
جستوجوی دقیق
-
پارچ
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبخوری، تنگ ۲. گیلاس، لیوان
-
پارچ
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) ظرف آبخوری سرگشاد.
-
پارچ
لغتنامه دهخدا
پارچ . (اِ) آب پاش بزرگ . || ظرفی از مس یا سفال که چون کوزه ٔ سرگشاده است .
-
پارچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārč ظرف آبخوری دستهدار بزرگ و دهانگشاد، از جنس بلور، سفال، یا فلز.
-
پارچ
دیکشنری فارسی به عربی
ابريق
-
پارچ
لهجه و گویش بختیاری
pârč 1. پارچ، تُنگ آبخورى؛ 2. لیوانِ بزرگ.
-
پارچ
لهجه و گویش تهرانی
ظرف آب دسته دار
-
واژههای مشابه
-
چینی پارچ
لغتنامه دهخدا
چینی پارچ . (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . در 34هزارگزی جنوب خاوری بهشهر واقع است کوهستانی و جنگلی است . 40 تن سکنه دارد از رودخانه ٔ نکا و چشمه آبیاری میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
parfey
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارچ
-
parcher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارچ
-
paroch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارچ
-
گیلاس
واژگان مترادف و متضاد
پارچ، لیوان
-
carafes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گردن، پارچ