کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارو،پاروئک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پارو،پاروئک
لهجه و گویش تهرانی
استخوان کتف
-
واژههای مشابه
-
پارو
واژگان مترادف و متضاد
۱. برفافکن، برفروب ۲. پاروب
-
پارو
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = پاروب : 1 - آلتی چوبی (مانند بیل ) که با آن برف را از پشت بام یا پیاده روها می روبند. 2 - ابزاری برای راندن قایق (بدون موتور).
-
پارو
فرهنگ فارسی معین
(رُ) (ص .) (عا.) پیر زال ، زن پیر.
-
پارو
لغتنامه دهخدا
پارو. (اِ) بیل مانندی باشد از چوب که بدان برف روبند. (برهان ). آلتی چوبین که بدان برف و سرگین روبند. بیل چوبین . پاپروب . (محمود بن عمر ربنجنی ). برف افکن .- پاروی کشتی ؛ آلتی چوبین که قایق رانان بدان آب رود یا دریا بشورانند. خَله . فیَه . بیل . مِج...
-
پارو
لغتنامه دهخدا
پارو. (اِخ ) رودی به آمریکای جنوبی در کشور برزیل (ایالت گرائوپارا) که به رود آمازون می پیوندد و آبشارهائی دارد. و طول آن تقریباً 975 هزارگز است .
-
پارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پاروب› pāru ۱.آلتی شبیه بیل که با آن برف یا چیز دیگر را از روی زمین میروبند؛ بیل چوبی.۲. آلتی که در قایقهای پارویی بهوسیلۀ آن قایق را میرانند.〈 پارو کردن: (مصدر متعدی) روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین بهوسیلۀ پارو.
-
پارو
دیکشنری فارسی به عربی
مجذاف , مجرفة
-
پارو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pâru طاری: pârü طامه ای: pâru طرقی: pârü کشه ای: pâru نطنزی: pâru
-
پارو
لهجه و گویش بختیاری
pâru پارو.
-
پارو کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ)(مص م .) روبیدن ، پاک کردن .
-
دسته پارو
لغتنامه دهخدا
دسته پارو. [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) پارودسته . دسته ٔ پارو. قسمت باریک پارو که به دست گرفته شود.
-
جارو پارو
لغتنامه دهخدا
جارو پارو. (اِ مرکب ، از اتباع ) جارو پارو کردن ، جارو پارو زدن ؛ کنایه از نظافت کردن و تمیز و مرتب کردن .
-
پارو زدن
دیکشنری فارسی به عربی
مجذاف