کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاره ی جگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاره ی جگر
واژهنامه آزاد
کنایه از عزیزترین کس فرد.
-
پاره ی جگر
واژهنامه آزاد
کنایه ازعزیزترین شخص که همان فرزند آدم است
-
واژههای مشابه
-
پاره پوره،پاره پاره،
لهجه و گویش تهرانی
ژنده،مندرس،شندره
-
fractus
پارهپاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ابری به شکل پارههای نامنظم که بهوضوح دارای نمادی ژنده است؛ این اصطلاح فقط در مورد ابرهای پوشنی و کومهای به کار میرود
-
پاره پاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~.) (ص مر.) 1 - از همه جا دریده ، قطعه قطعه ، تکه تکه . 2 - (ق .) اندک اندک ، رفته رفته ، کم کم .
-
پاره پاره
لغتنامه دهخدا
پاره پاره . [ رَ / رِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) به قطعات بسیار جدا و مقسّم شده . بسیار جای از هم دریده . پاره پار. پارپار. ریش ریش . تکّه تکّه . ممزوق . ممزّق . پارچه پارچه . شاخ شاخ . لت لت . لخت لخت . جذاذ. قطعه قطعه . از همه جا دریده : کون چودفنوک پاره ...
-
پاره پاره
دیکشنری فارسی به عربی
إرْباً إرباً
-
پاره پاره کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - از همه جا دریدن ، پارچه پارچه کردن . 2 - به قطعات جدا تقسیم کردن ، بخش بخش کردن .
-
پاره پاره زاده
لغتنامه دهخدا
پاره پاره زاده . [ رَ رَ دَ / دِ ] (اِخ ) مولی احمد... وفات او بسال 928 هَ . ق . بود. او راست تاریخ آل عثمان نظماً در بحر شاهنامه .
-
پاره پاره کردن
دیکشنری فارسی به عربی
حلل
-
پاره پاره اش کرد
دیکشنری فارسی به عربی
مَزَّقَهُ (أو قَطَّعَهُ) إرْباً إرباً
-
کوه پاره
لغتنامه دهخدا
کوه پاره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) حصه و پاره و لختی از کوه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). یک لخت از کوه . (ناظم الاطباء). قسمتی از کوه . حصه ای از جبل . (فرهنگ فارسی معین ).کُه پاره . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : راست گفتی خیال حلم امیربار آن کوه پا...
-
کون پاره
لغتنامه دهخدا
کون پاره . [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) امرد. مخنث . || مفتضح . رسوا. (فرهنگ فارسی معین ). || نوعی دشنام است کنایه ازمفعول بودن طرف . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
-
fault segment
گسلپاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] بخشی از گسل با مرزهای قابلتشخیص که معمولاً بهصورت مستقل گسیخته میشود