کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پارسی زبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
زبان لکی
واژهنامه آزاد
این زبان زبان مردمان لک در استان های لرستان ، کرمانشاه، ایلام، همدان وخوزستان بدان تکلم می کنند علاوه بر ایران در عراق و داغستان روسیه و ... مردمان لک به این زبان تکلم می کنند این زبان از زبانهای بسیار کهن ایرانی نشات گرفته و دارای واژه های بسیاری از...
-
paralinguistic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زبان پارسی زبان
-
Parsee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارسی، زبان پارسی دوره ساسانیان
-
paralanguage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زبان پارسی
-
پارمیدا
واژهنامه آزاد
بانوی دانشمند-بانوی دانا-در زبان پارسی اوستایی
-
فراسو
واژهنامه آزاد
فراسو به معنی آنسو ، پیشوند در زبان ادبیات پارسی ، یکی از کهن ترین واژه ها در زبان بارسی
-
ایرانی
لغتنامه دهخدا
ایرانی .(ص نسبی ، اِ) هر چیز که وابسته به ایران باشد. اهل ایران . تابع ایران . (فرهنگ فارسی معین ) : از ایرانیان بد تهم کینه خواه دلیر و ستنبه بهر کینه گاه . فردوسی .هنر نزد ایرانیان است و بس ندارند شیر ژیان را به کس . فردوسی .همه نامداران ایرانیان ب...
-
ethernet
واژهنامه آزاد
آترتار (آتَرتار)؛ اتر در زبانهای اروپایی یا اثیر در زبان تازی با آتر (آذر) در زبان اوستایی هم ریشه است. از دیگر سو شبکه یا نت به پارسی می شود تار. پس شایسته است که اترنت را که در زبان پارسی روان شده است، آترتار بنامیم.
-
اترنت
واژهنامه آزاد
آترتار (آتَرتار)؛ اتر در زبانهای اروپایی یا اثیر در زبان تازی با آتر (آذر) در زبان اوستایی هم ریشه است. از دیگر سو شبکه یا نت به پارسی می شود تار. پس شایسته است که اترنت را که در زبان پارسی روان شده است، آترتار بنامیم.
-
ریال
واژهنامه آزاد
شاهی. «ریال» از زبان های اروپایی به پارسی درآمده است. آن با royal همریشه است که به پارسی می شود «شاهی».
-
فارسی دری
واژهنامه آزاد
فارسی دری ، همان زبان پارسی یا فارسی در که در در افغانستان در مناطق پارسی نیشین برایش دری میگویند .
-
فارسی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - پارسی ، ایرانی . 2 - زبان مردم ایران . ؛ ~ امروز فارسی رایج زمان حال . ؛ ~ باستان زبان دورة هخامنشیان . ؛~ دَری زبان سده های سوم تا ششم هجری و زبان رایج افغانستان . ؛ ~ میانه زبان فارسی دورة اشکانی و ساسانی . 3 - نوعی بُرش چوب د...
-
پارسیس
واژهنامه آزاد
نام پارس، ایران قدیم به زبان یونانی؛ معنی دیگر پارسیس، مرد پارسی است.
-
امید
واژهنامه آزاد
←در زبان پارسی باستان(پارسی هخامنشی و ماقبل آن):"هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" متشکل از "هو"(بمعنی خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(بمعنی اندیشه، نظر، نظرداشت/موجود در نامی کهن دیگر همچون آرمائیتا یا همان آرمیتا که" آر" در آن مخفف از آریا ولی بمفهوم...
-
پاترم
واژهنامه آزاد
ملت( به زبان پارسی میانه:پاترم(patarm) ) به گروهی از انسانهای دارای فرهنگ، ریشه نژادی مشترک و زبان واحد اطلاق می گردد که دارای حکومتی واحد هستند یا قصدی برای خلق چنین حکومتی دارند.