کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پاردو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پاردو
لغتنامه دهخدا
پاردو. (اِخ ) قریه ای به شمال کرمان .
-
جستوجو در متن
-
باردو
لغتنامه دهخدا
باردو. [ رِ ] (اِ) چوبی را گویندکه در زیر درخت میوه دار گذارند تا از سنگینی میوه نکشند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). چوبی که در زیر درخت میوه دار برپا دارند تا بر آن تکیه کرده و نشکند. (ناظم الاطباء). دِعْمه . (السامی فی الاسامی ) (منتهی الارب )....
-
بارانه
لغتنامه دهخدا
بارانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) شه تیرکه چوب کلان مکان باشد. (آنندراج ) (دِمزن ). تره ٔ [ ظ: طره ٔ ] جلو عمارات . (ناظم الاطباء). رجوع به شعوری ج 1 ورق 191 شود. || نام رستنی است . (آنندراج ). بادرنجبویه . (ناظم الاطباء). بادرنگبویه . باردو. پاردو. (دِمزن...