کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پادیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پادیر
/pādir/
معنی
ستونی که به بغل دیوار شکسته محکم کنند که دیوار خراب نشود؛ دیرک: ◻︎ نه پادیر باید تو را نه ستون / نه دیوار خشت و نه زآهن درا (رودکی: صحاحالفرس: پادیر).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
prop, stay
-
جستوجوی دقیق
-
پادیر
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) ستونی که زیر دیوار شکسته می زنند تا فرو نیفتد.
-
پادیر
لغتنامه دهخدا
پادیر. (اِ مرکب ) چوبی بود که پیش دیوار شکسته یا زیر آن نهند مانند ستون تا دیوار نیفتد. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). شمع. دیرک : نه پادیر باید ترا نه ستون نه دیوار خشت و نه آهن درا. رودکی .دیوارکهن گشته نه بردارد پادیریک روز همه پست شود رنجش ب...
-
پادیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پازیر› pādir ستونی که به بغل دیوار شکسته محکم کنند که دیوار خراب نشود؛ دیرک: ◻︎ نه پادیر باید تو را نه ستون / نه دیوار خشت و نه زآهن درا (رودکی: صحاحالفرس: پادیر).
-
جستوجو در متن
-
دیرک
واژگان مترادف و متضاد
پادیر، تیرک، چوب، شمعک، میله
-
پاذر
لغتنامه دهخدا
پاذر. [ ذَ ] (اِ مرکب ) پادیر. پادیز. بازیر. و البته یکی از این صور صحیح و مابقی مصحف است .
-
بادیر
لغتنامه دهخدا
بادیر. (اِ) پادیر. بادیز. چوبی که در میان دیوار و بر پشت دیوار شکسته نهند. (آنندراج ). چوبی باشد که ازبرای استحکام بر پشت دیوار شکسته کشند تا نیفتد. (اوبهی ). چوبی که در میان دیوارها جهت استحکام نهند. (ناظم الاطباء). رجوع به پادیر و پادیز در همین لغت...
-
پاذیر
لغتنامه دهخدا
پاذیر.(اِ مرکب ) پادیر. پادیز. شمع. چوبی که زیر دیوار زنند تا نیفتد و آنرا نیارش [ کذا ] خوانند یا در زیر چوبی شکسته از سقف بزنند. (صحاح الفرس ) : نه پاذیر باید ترا نه ستون نه دیوار خشت و نه زاهن درا. رودکی .رجوع به پادیر و صور دیگر آن شود.
-
پازیر
لغتنامه دهخدا
پازیر. (اِ مرکب ) چوبی را گویند که در زیر سقفی یا دیواری که قصور کرده باشد فروزنند تا نیفتد. (برهان ). و ظاهراً مصحف پادیراست . رجوع به پادیر و رجوع به پاذیر و پادیز شود.
-
پالار
لغتنامه دهخدا
پالار. (اِ) درخت و ستون بزرگ . (برهان ). پاغَر. ستون . اُستن . اُستون . شمع. تیرک . دیرک . حمّال . پادیر. پازیر. بالار.
-
دیرک
لغتنامه دهخدا
دیرک . [ رَ ] (اِمصغر) تیرک . ستون خیمه و جز آن . ستون خیمه . پادیر. پاذیر. شمع. تیرافراشته زیر چادر که حامل چادر است . عمود. ستونه . دعامة. دعام . دعمة. (یادداشت مؤلف ).
-
پادیز
لغتنامه دهخدا
پادیز. (اِ مرکب ) پادیر. چوبی بود که از پس دیوار برافکنند. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) : دیوار کهن گشته نه بردارد پادیزیک روز همه پست شود رنجش بگذار. رودکی .نه پادیز باید ترا نه ستون نه دیوار خشت و نه آهن درا. رودکی .و شایداز پاودیز بمعنی دیس ...
-
باتور
لغتنامه دهخدا
باتور. (اِ) در زبان مادی بمعنی زیر است ، و پادیر یا پاتیر نام باستانی زهاب را ازین کلمه میدانند و چون دشت زهاب نسبت بفلات ایران پست تر است شاید این حدس دور از حقیقت نباشد. رجوع به کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشید یاسمی ص 26 شود.
-
پست شدن
لغتنامه دهخدا
پست شدن . [ پ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرود شدن . سَفال . سُفول . هُفات . انهفات . (منتهی الارب ). || ویران شدن . منهدم گشتن . فرود آمدن . خراب شدن : دیوار کهن گشته نه بردارد پادیر یک روز همه پست شود رنجش بگذار. رودکی .شدی باره ٔ دژ هم آنگاه پست نماندی ...
-
فلکه
لغتنامه دهخدا
فلکه . [ ف َ / ف ِ ک َ / ک ِ ] (از ع ، اِ) چرخه ٔ ریسمان . (منتهی الارب ). فادریسه ، و آن چوبک مدور میان سوراخ بود که بر ستون خیمه نهند. (غیاث ). گرده ٔ چوب یا چرمی است که سر دوک یا عمود خیمه از آن میگذرد. (حاشیه ٔ شرفنامه ٔ نظامی ) : طناب خیمه گسسته...