کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پادام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پادام
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - دامی که از موی دم اسب برای گرفتن پرندگان درست می کنند. 2 - پرنده ای که نزدیک دام می بندند تا پرندگان دیگر به هوای او در دام بیفتند. 3 - حیله ، نیرنگ .
-
پادام
لغتنامه دهخدا
پادام . (اِ مرکب ) حلقه ای موئین که از موی دم اسب سازند و بر راه جانوران پرنده گذارند. دام . پایدام : دل خلایق از آنست صید آب روان که باد بر زبر آب می نهد پادام . نزاری .|| پرنده ای که نزدیک دام بندند تا پرندگان دیگر به هوای او آیند و در دام افتند. م...
-
پادام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pādām = پایدام
-
جستوجو در متن
-
پایدام
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) نک پادام .
-
مصلی
لغتنامه دهخدا
مصلی . [ م ِ لا ] (ع اِ) پای دام .(یادداشت مؤلف ). پادام . ج ، مصالی . (مهذب الاسماء).
-
رامج
لغتنامه دهخدا
رامج . [ م ِ ] (ع اِ) مرغی که بدام بندند تا بدان مرغان شکاری را شکار کنند. (منتهی الارب ). رامق . معرب رامگ . ملواح . (یادداشت مؤلف ). پای دام . پادام . خرخشه . خردهه . خرخسه . رجوع به پادام و پایدام در همین لغت نامه و نیز به المعرب جوالیقی ص 162 شو...
-
پایدام
لغتنامه دهخدا
پایدام . (اِ مرکب ) پادام . تَله . دام . حباله . (ملخص اللغات حسن خطیب ). داحول . مصلی . (السامی فی الاسامی ). مِصلاة. کُفَّه : نوعی است از دام که پای جانوران را بگیرد و آن حلقه ای چند باشد از موی تافته و شکیلی بر آن کرده که چون جانور پای در آن نهد ح...
-
داس
لغتنامه دهخدا
داس . (اِ) کاردی است چون کمان که بدان کشت دروند. آهنی نیم دایره یا بیشتر با دسته ٔ چوبین و دم تیز که گندم و جو و قصیل و جز آن بدان درو کنند.افزاری که بدان غله درو کنند. (برهان ). آلت آهنین کژ که بدان کاه برند و کشت دروند و به تازیش منجل خوانند. (شرفن...